ای فل چند ز بیداد تو بینم آزار
.
ای فلڪ چند ز بیداد تو بینم آزار
من خود آزرده دلم، با دل خویشم بڪَذار
چند ما را ز جفای تو دَوَد، اشڪ به روی
ما به روی تو نیاریم، تو خود شرم بدار
از جفا ڪَر غرضت، ریختن خون من است
پا ڪشیدم ز جهان، تیغ بڪش، دست برآر
سنڪَباران شدم از دست غم دهر و هنوز
بخت سرڪَشتهام از خواب نڪَردد بیدار...!!
وحشی_بافقی
ای فلڪ چند ز بیداد تو بینم آزار
من خود آزرده دلم، با دل خویشم بڪَذار
چند ما را ز جفای تو دَوَد، اشڪ به روی
ما به روی تو نیاریم، تو خود شرم بدار
از جفا ڪَر غرضت، ریختن خون من است
پا ڪشیدم ز جهان، تیغ بڪش، دست برآر
سنڪَباران شدم از دست غم دهر و هنوز
بخت سرڪَشتهام از خواب نڪَردد بیدار...!!
وحشی_بافقی
- ۶۳۳
- ۲۴ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط