خبری در مدینه به سرعت می پیچد که حضرت علی ع می خواهد ن

خبری در مدینه به سرعت می پیچد که حضرت علی (ع)، می خواهد نخلستان خود را بفروشد.
فقرای مدینه که در شرایط سخت اقتصادی بودند خبر دار می شوند و خود را به حضرت علی (ع) می رسانند.
خریدار که یکی از تجار مدینه است نخلستان را می پسندد و آن را به مبلغ دوازده هزار درهم خریداری می کند.
وقتی حضرت علی (ع) پولها را دریافت می کند، به افراد فقیری که دور او جمع شده بودند نگاه می کند و قبل از اینکه آنها حرفی بزنند و تقاضایی بکنند به هر کدام از آنها مقداری از آن درهم‌ها را می دهد.
اگر خوب نگاه کنی می بینی که حضرت علی (ع)، تمام درهم‌ها را به فقرا داده و اکنون با دست خالی به خانه می رود و چون وارد خانه می شود می بیند که در خانه هم هیچ غذایی نیست! رسول خدا خبر دار می شود که حضرت علی (ع) همه پول آن نخلستان را به فقرای مدینه انفاق کرده است برای همین او هفت درهم برای حضرت علی (ع) می فرستد.
حضرت علی (ع) برای خرید غذا به سوی بازار مدینه حرکت می کند.
در بازار شخصی را می بیند که می گوید: کیست که به من مقداری پول قرض دهد؟
بخشش حضرت علی (ع) آنقدر زیاد است که آن هفت درهم را
به آن مرد می دهد.
اکنون حضرت علی (ع)، در بازار ایستاده است در حالی که هیچ درهمی نزد او باقی نمانده است.
آنجا را نگاه کن، یک نفر در حالی که افسار شتری در دست دارد به این سو می آید. او سلام کرده و می گوید:
یا علی، آیا این شتر را از من خریداری می کنی؟
من پول برای خریداری آن ندارم.
پول آن را هر وقت داشتی به من بده.
قیمت آن چند؟
صد درهم.
معامله انجام می گیرد و حضرت، شتر را تحویل می گیرد، و آن مرد عرب می
رود.
صدایی به گوش می رسد: «ای علی، این شتر را می فروشی؟ »
عرب دیگری است که به دنبال شتر مناسبی می گردد تا با آن به سفر برود و ظاهراً این شتر را پسندیده است.
آن را چند می فروشی؟
من آن را صد درهم خریداری کرده ام.
من این شتررا صد و هفتاد درهم از شما خریداری می کنم.
معامله صورت می گیرد و حضرت علی (ع) پول را تحویل می گیرد و شتر را تحویل می دهد.
اکنون حضرت علی (ع) در بازار مدینه به دنبال آن مردی می گردد که لحظاتی قبل شتر را از او خریداری کرده بود تا بدهکاری خود را به او بدهد، اما هر چه می گردد او را پیدا نمی کند.
خدایا آن مرد کجا رفته است!
آنجا را نگاه کن!
رسول خدا در گوشه ای ایستاده است و دارد به حضرت علی (ع) نگاه می کند و لبخند می زند.
شاید تعجب کنی که چرا پیامبر در این موقعیت، لبخند می زند.
این یکی از لبخندهای زیبای پیامبر است که در تاریخ ثبت شده است و حتما حکمتی دارد.
آیا شما راز لبخند پیامبر را می دانید؟

علی (ع) نگاهش به پیامبر می افتد که به او تبسّم می زند، علی (ع) جلو می آید و عرض ادب و سلام می کند.
ای علی، تو به دنبال آن مردی می گردی که شتر را به تو فروخت؟
آری، پدر و مادرم به فدای شما باد.
ای علی، آن کسی که شتر را به تو فروخت جبرئیل بود و آن کس که شتر را از تو خرید میکائیل بود و آن شتر هم از شترهای بهشتی بود و آن درهم‌ها نیز از طرف خدا بود.
دیدگاه ها (۲)

اُݦیْڋَݓْ ږإ ݥَڱیْږْ إَݫ ݥَݩْ 😍 ڂُڋإیْإ😍

به احترام رفتنت..👈 کلاهی که بر سرم گذاشتی را..👈 بر میدارم ...

ݧِڱَږْإْݩِ ځَږْڣِ ݥَږْڋُݦْ ݧَݕْإْݜْ؛ ݗُڋْإْ : ݒَږْۅَݧْڋِہْ إ...

یادم باشد : حریم ها که بشکنند ؛ شیطان لبخند خواهد زد...😔

سخنرانی استاد علی اکبر رائفی پور با موضوع «خورشید پنهان»حجت ...

احادیث ترسناک آخرالزمانی :😭😳😔بسم تعالی✳️ در آخرالزمان، ثروتم...

اندک اندک....

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط