سعدالله زارعی- رجانیوز: آن روز که در ایران تصمیمی استراتژ
سعدالله زارعی- رجانیوز: آن روز که در ایران تصمیمی استراتژیک در مقابله با تهاجم جهانی و منطقهای علیه سوریه گرفته شد، این تصمیم و اقدامات گسترده و دنبالهدار، با قواعد شناخته شده عالم سیاست توجیهپذیر نبود اما مثل بسیاری دیگر از اقدامات امام و رهبری انقلاب اسلامی، امروز به عنوان تصمیم و اقدامی دقیقا درست و «فوق راهبردی» ارزیابی میشود و از این رو میتوان گفت چنین تصمیمات استراتژیکی است که تفاوت بنیادی نظام اسلامی با نظامهای مادی را نشان میدهد. امروز که آن «تصمیم حساس» و آن «اقدامات راهبردی» به نتیجه بسیار بزرگ رسیده است، همان جهان مادی اگرچه به دلیل سنگینی شکست، به شدت عصبانی است اما میتوان در لابلای عبارات و تحلیلیهایی که ارائه میدهند، تحسین عمیق ایران را نیز مشاهده کرد.
به گزارش رجانیوز، کشورها و سازمانهای متعددی که برای اضمحلال یا جداسازی سوریه از جبهه مقاومت به میدان آمدند، امکانات وسیعی داشتند و از همه آنها هم برای رسیدن به مقصود پلید خود استفاده کردند و در واقع هیچ چیزی کم نگذاشتند. آمریکا، ترکیه، قطر، عربستان و دیگران، هر کدام در اندازه یک ارتش به آمادهسازی و اعزام نیروی رزمی ویژه روی آوردند. عربستان «جیشالاسلام» و «جبهه النصره»، آمریکا «ارتش جدید سوریه» و ترکیه و قطر «جیشالحر» و «احرارالشام» را پدید آوردند و اینها به مرور گروههای کوچکتری نظیر فیلقالشام و جیشالفتح ایجاد کردند تا هیچ نقطهای از سوریه از اقدامات تروریستی در امان نباشد و از این رو از 2012 تا 2016 یعنی در مدت 5 سال شاهد درگیری گسترده و بیامان گروههای مجهز نیابتی با ارتش سوریه و جبهه مقاومت بودیم.
در این بین و با این چشمانداز، ایران باید درباره بحران سوریه تصمیم میگرفت و از آنجایی که همه شواهد و قرائن بیانگر آن بود که پیروزی بر چنین ارتشها و کشورهایی تا چه اندازه است و سرمایهگذاری در این خصوص به نتیجه نمیرسد، معلوم بود که رهبری ایران باید چه تصمیمی میگرفت کمااینکه در آن موقع، روسیه اگرچه به طور جدی مخالف این نوع جبههسازیها و اعزام ارتشها علیه دولت سوریه بود اما با محاسبات مادی جلوگیری از آن را غیرممکن ارزیابی کرد و در مدت 4 سال عملا نظارهگر صحنه بود و حتی در سال 2012 یعنی آغاز بحران امنیتی سوریه، طرحی - موسوم به ژنریک سوریه - ارائه داد که براساس آن دولت سوریه باید به معارضه مسلح تسلیم میشد منتها بهگونهای که آسیبی به بشار اسد و خانواده او وارد نشود.
در آن هنگام در ایران نیز اجماع نظر بر استراتژی حفظ تمامیت ارضی و دولت منتخب مردم سوریه وجود نداشت. دولت وقت با همان تحلیل مادی معتقد بود حمایت ما از سوریهای که به نظر او تجزیه سرزمین و فروپاشی دولت آن حتمی است، عاقلانه نبوده و به زیان روابط ما با کشورهایی نظیر ترکیه و عربستان خواهد بود و از این رو دولت دهم علیرغم تاکید رهبری بر لزوم مقابله با گروههای تروریستی و ناکام گذاشتن کشورهای متجاوز حامی این گروهها، حاضر به کمک به دولت سوریه نبود و عملا جز در مواردی که ناگزیر به همکاری میشد، از همکاری با دمشق خودداری میکرد.
از سوی دیگر وضعیت اقتصادی ایران نیز در آن سال و سالهای بعد - تا امروز - بهگونهای نبود که بتواند به حمایت مادی موثر از دولت سوریه دست بزند در عمل هم سهم بودجه دفاع از سوریه در بودجه جمهوری اسلامی همواره «ناچیز» بود و اساسا چه در مقایسه با هزینه واقعی موردنیاز حفظ کشور و دولت سوریه و چه در مقایسه با هزینههایی که آمریکا، عربستان، ترکیه، قطر، امارات و دیگران برای سرنگونی دولت سوریه انجام میدادند، به حساب نمیآمد. اما با این وجود، اقدامات ایران به نتیجه رسید و طرح تجزیه کشور و فروپاشی دولت سوریه به جایی نرسید و صدها میلیارد دلار نفتی و غیر نفتی و اعزام دهها هزار نیروی تروریست تازهنفس خنثی شد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی با تحلیل ژرف از مخاطراتی که سقوط دولت سوریه در پی میآورد و نیز با ارزیابی دقیق از نتایج مقاومت مؤمنانه انقلابی در برابر استکبار و عوامل آن، حفظ تمامیت ارضی و دولتی که تضمین کننده این تمامیت ارضی و هویتی سوریه است را به عنوان استراتژی ایران در دستور کار قرار داد.
رهبری در این میان به دستگاههای ذیربطی مثل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که مسئول به نتیجه رساندن استراتژی ایران بودند دو نکته توأمان را مورد تأکید قرار دادند، «حفظ نظام سوریه که کلید حفظ تمامیت ارضی و هویتی این کشور است و جلوگیری از ریخته شدن خون بیگناهان در جنگ». میتوانیم حساسیت و باریکی این دو تصمیم را حس کنیم. وقتی جنگی داخلی در یک کشور روی میدهد و این جنگ از شدت زیادی هم برخوردار است، حفظ خون مردمی که در اکثر مناطق در جغرافیای تحت سیطره تروریزم واقع شدهاند، به غایت دشوار و
به گزارش رجانیوز، کشورها و سازمانهای متعددی که برای اضمحلال یا جداسازی سوریه از جبهه مقاومت به میدان آمدند، امکانات وسیعی داشتند و از همه آنها هم برای رسیدن به مقصود پلید خود استفاده کردند و در واقع هیچ چیزی کم نگذاشتند. آمریکا، ترکیه، قطر، عربستان و دیگران، هر کدام در اندازه یک ارتش به آمادهسازی و اعزام نیروی رزمی ویژه روی آوردند. عربستان «جیشالاسلام» و «جبهه النصره»، آمریکا «ارتش جدید سوریه» و ترکیه و قطر «جیشالحر» و «احرارالشام» را پدید آوردند و اینها به مرور گروههای کوچکتری نظیر فیلقالشام و جیشالفتح ایجاد کردند تا هیچ نقطهای از سوریه از اقدامات تروریستی در امان نباشد و از این رو از 2012 تا 2016 یعنی در مدت 5 سال شاهد درگیری گسترده و بیامان گروههای مجهز نیابتی با ارتش سوریه و جبهه مقاومت بودیم.
در این بین و با این چشمانداز، ایران باید درباره بحران سوریه تصمیم میگرفت و از آنجایی که همه شواهد و قرائن بیانگر آن بود که پیروزی بر چنین ارتشها و کشورهایی تا چه اندازه است و سرمایهگذاری در این خصوص به نتیجه نمیرسد، معلوم بود که رهبری ایران باید چه تصمیمی میگرفت کمااینکه در آن موقع، روسیه اگرچه به طور جدی مخالف این نوع جبههسازیها و اعزام ارتشها علیه دولت سوریه بود اما با محاسبات مادی جلوگیری از آن را غیرممکن ارزیابی کرد و در مدت 4 سال عملا نظارهگر صحنه بود و حتی در سال 2012 یعنی آغاز بحران امنیتی سوریه، طرحی - موسوم به ژنریک سوریه - ارائه داد که براساس آن دولت سوریه باید به معارضه مسلح تسلیم میشد منتها بهگونهای که آسیبی به بشار اسد و خانواده او وارد نشود.
در آن هنگام در ایران نیز اجماع نظر بر استراتژی حفظ تمامیت ارضی و دولت منتخب مردم سوریه وجود نداشت. دولت وقت با همان تحلیل مادی معتقد بود حمایت ما از سوریهای که به نظر او تجزیه سرزمین و فروپاشی دولت آن حتمی است، عاقلانه نبوده و به زیان روابط ما با کشورهایی نظیر ترکیه و عربستان خواهد بود و از این رو دولت دهم علیرغم تاکید رهبری بر لزوم مقابله با گروههای تروریستی و ناکام گذاشتن کشورهای متجاوز حامی این گروهها، حاضر به کمک به دولت سوریه نبود و عملا جز در مواردی که ناگزیر به همکاری میشد، از همکاری با دمشق خودداری میکرد.
از سوی دیگر وضعیت اقتصادی ایران نیز در آن سال و سالهای بعد - تا امروز - بهگونهای نبود که بتواند به حمایت مادی موثر از دولت سوریه دست بزند در عمل هم سهم بودجه دفاع از سوریه در بودجه جمهوری اسلامی همواره «ناچیز» بود و اساسا چه در مقایسه با هزینه واقعی موردنیاز حفظ کشور و دولت سوریه و چه در مقایسه با هزینههایی که آمریکا، عربستان، ترکیه، قطر، امارات و دیگران برای سرنگونی دولت سوریه انجام میدادند، به حساب نمیآمد. اما با این وجود، اقدامات ایران به نتیجه رسید و طرح تجزیه کشور و فروپاشی دولت سوریه به جایی نرسید و صدها میلیارد دلار نفتی و غیر نفتی و اعزام دهها هزار نیروی تروریست تازهنفس خنثی شد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی با تحلیل ژرف از مخاطراتی که سقوط دولت سوریه در پی میآورد و نیز با ارزیابی دقیق از نتایج مقاومت مؤمنانه انقلابی در برابر استکبار و عوامل آن، حفظ تمامیت ارضی و دولتی که تضمین کننده این تمامیت ارضی و هویتی سوریه است را به عنوان استراتژی ایران در دستور کار قرار داد.
رهبری در این میان به دستگاههای ذیربطی مثل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که مسئول به نتیجه رساندن استراتژی ایران بودند دو نکته توأمان را مورد تأکید قرار دادند، «حفظ نظام سوریه که کلید حفظ تمامیت ارضی و هویتی این کشور است و جلوگیری از ریخته شدن خون بیگناهان در جنگ». میتوانیم حساسیت و باریکی این دو تصمیم را حس کنیم. وقتی جنگی داخلی در یک کشور روی میدهد و این جنگ از شدت زیادی هم برخوردار است، حفظ خون مردمی که در اکثر مناطق در جغرافیای تحت سیطره تروریزم واقع شدهاند، به غایت دشوار و
۷.۹k
۰۴ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.