احساس عجیب
احـــــــســـــاســ عـــجیبــــــ
pt 35
ویو نویسنده :
باجی از هم جداشون کردو دست رینو گرفتو ب دیوار قفلش کرد..
باجی : کسی حق نداره غیر من نزدیک تو بشه لیدی..... اگ ادامه بدی بد تنبیه میشی(خودتون میدونید😈)
رین: باجی..... ولم کن.... نمی... نمیخاممممم....
باجی: تو جایی نمیری...
و شرو کرد ب کیس مارک گذاشتن رو گردن رین
هیوگا رف یقه باجی رو گرفت....
هیوگا: تو ی پسر هیز بیشتر نیسی..... توام مث بقیع دنبال سوءاستفاده از رینی
باجی: تو هیچیش نیستی... نمیتونی بهش بگی چیکار کنه..... پ زر نزن بذار کارمو بکنم
بد هیوگا رو پس زدو دست رینو گرف برد تو اتاقو پرتش کرد رو تخت و درو قفل کرد...
❌هنتای... اگر دوست ندارید نخونید❌
رین: باجی داری چیکار میکنی.... ولم کن....
باجی: بزار کارمو بکنم
موهاشو بستو رو رین خیمه زد و رینو بوسید... همونطور ک داش لبای رینو گاز میگرفت لباساشو دراورد .... سوتینشو باز کردو با بقیه لباسا ی گوشه اتاق.....
رین: باجی..... تمومش کن....
باجی بدون اینکه حرفی بزنه از روی رین پاشد و کارشو شرو کرد..و یکم بعد رین خیس شد
باجی: خیلی زود خیس میشی... خوشم اومد.....
ویو رین:
داره چیکار میکنه؟... لعنتی... الان باید الکلم میپرید..... خو اخه مادر گوربه یکم یواش تر..... خیلی خورده... ولی حس میکنم اینبار فرق داره.... اره.... مثل دفه پیش نیس... اینبار..... دردو لذتشو دارم همزمان حس میکنم......
❌پایان هنتای ❌
ویو نویسنده:
این کار تا نیم ساعت ادامه داش تا اینک باجی از توی رین دراورد
باجی: رین بلند شو
رین: اییییی.... پدر مادر کمرم ب گا رفتتتتت.....
باجی: ش.. شرمنده.... یکم... یهویی شد*سرخ شدن *
رین: ب هر حال الان نمیتونم پاشم....
باجی: ولی انصافا خیلی زود خیس شدی...
رین: باجیییییی
باجی کنار رین دراز کشیدو بغلش کرد...
باجی : گومن....
رین: ابله.... خیلی حال داد.... حتما باید بازم اینکارو بکنی ولی اینبار دیگه مس نکن اخه خیلی درد داش....
باجی: میتونی پاشی؟
رین: کصخل ب فاکم دادی من چجوری پاشم اخههه
باجی رینو پرنسسی بغل کردو بردش حموم داخل اتاق.....
________________________________________
بقیش بعدا میدم...
اولین بار بود هنتای دادم... خوب شد؟...
pt 35
ویو نویسنده :
باجی از هم جداشون کردو دست رینو گرفتو ب دیوار قفلش کرد..
باجی : کسی حق نداره غیر من نزدیک تو بشه لیدی..... اگ ادامه بدی بد تنبیه میشی(خودتون میدونید😈)
رین: باجی..... ولم کن.... نمی... نمیخاممممم....
باجی: تو جایی نمیری...
و شرو کرد ب کیس مارک گذاشتن رو گردن رین
هیوگا رف یقه باجی رو گرفت....
هیوگا: تو ی پسر هیز بیشتر نیسی..... توام مث بقیع دنبال سوءاستفاده از رینی
باجی: تو هیچیش نیستی... نمیتونی بهش بگی چیکار کنه..... پ زر نزن بذار کارمو بکنم
بد هیوگا رو پس زدو دست رینو گرف برد تو اتاقو پرتش کرد رو تخت و درو قفل کرد...
❌هنتای... اگر دوست ندارید نخونید❌
رین: باجی داری چیکار میکنی.... ولم کن....
باجی: بزار کارمو بکنم
موهاشو بستو رو رین خیمه زد و رینو بوسید... همونطور ک داش لبای رینو گاز میگرفت لباساشو دراورد .... سوتینشو باز کردو با بقیه لباسا ی گوشه اتاق.....
رین: باجی..... تمومش کن....
باجی بدون اینکه حرفی بزنه از روی رین پاشد و کارشو شرو کرد..و یکم بعد رین خیس شد
باجی: خیلی زود خیس میشی... خوشم اومد.....
ویو رین:
داره چیکار میکنه؟... لعنتی... الان باید الکلم میپرید..... خو اخه مادر گوربه یکم یواش تر..... خیلی خورده... ولی حس میکنم اینبار فرق داره.... اره.... مثل دفه پیش نیس... اینبار..... دردو لذتشو دارم همزمان حس میکنم......
❌پایان هنتای ❌
ویو نویسنده:
این کار تا نیم ساعت ادامه داش تا اینک باجی از توی رین دراورد
باجی: رین بلند شو
رین: اییییی.... پدر مادر کمرم ب گا رفتتتتت.....
باجی: ش.. شرمنده.... یکم... یهویی شد*سرخ شدن *
رین: ب هر حال الان نمیتونم پاشم....
باجی: ولی انصافا خیلی زود خیس شدی...
رین: باجیییییی
باجی کنار رین دراز کشیدو بغلش کرد...
باجی : گومن....
رین: ابله.... خیلی حال داد.... حتما باید بازم اینکارو بکنی ولی اینبار دیگه مس نکن اخه خیلی درد داش....
باجی: میتونی پاشی؟
رین: کصخل ب فاکم دادی من چجوری پاشم اخههه
باجی رینو پرنسسی بغل کردو بردش حموم داخل اتاق.....
________________________________________
بقیش بعدا میدم...
اولین بار بود هنتای دادم... خوب شد؟...
- ۲.۷k
- ۰۱ بهمن ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط