گاهی باید رفت ...
گاهی باید رفت ...
باید نسخه ی فاصله گرفتن را برای خود پیجید ...
باید از تمام بی مهری و بی انصافی دنیا دور شد ...
جوری ؛ که هیچکس نفهمد ...
کاش جای ساکتی برای تبعید شدن بود ...
این روزها ، شعور احساسم ، درد می کند ، جیچ جوره تاب ماندن نیست ...
خسته ام ؛
از تمام دنیا ...
از نقاب هایی و موجوداتِ کوکی و آهنیِ این بازیِ تکراری ...
از جشم های بیدار و اندیشه های خوابیده ...
حال من خوب نیست ...
می خوابم ...
اگر خدا را این حوالی دیدید ،
بیدارم کنید ...
............... ( نرگس صرافیان طوفان )
باید نسخه ی فاصله گرفتن را برای خود پیجید ...
باید از تمام بی مهری و بی انصافی دنیا دور شد ...
جوری ؛ که هیچکس نفهمد ...
کاش جای ساکتی برای تبعید شدن بود ...
این روزها ، شعور احساسم ، درد می کند ، جیچ جوره تاب ماندن نیست ...
خسته ام ؛
از تمام دنیا ...
از نقاب هایی و موجوداتِ کوکی و آهنیِ این بازیِ تکراری ...
از جشم های بیدار و اندیشه های خوابیده ...
حال من خوب نیست ...
می خوابم ...
اگر خدا را این حوالی دیدید ،
بیدارم کنید ...
............... ( نرگس صرافیان طوفان )
۹.۰k
۰۳ آبان ۱۴۰۱