نیم ساعت پیش خدا را دیدم

نیم ساعت پیش خدا را دیدم!
قوز‌کرده با پالتوی مشکی بلندش
سرفه‌کنان در حیاط
از کنار دو سرو سیاه گذشت
و روبه‌روی ایوانی که من ایستاده بودم آمد
آواز که خواند تازه فهمیدم
پدرم را با او اشتباه گرفته‌ام!

#حسین_پناهی
دیدگاه ها (۱)

❤️یه آدمایی تو زندگی هستنکه همین نفس کشیدنشون به آدم اطمینان...

روز مرد و روز پدر بر همه‌ی مردان و پدران ویسگونی مبارک...⚘️⚘...

صنمت چرا نگویم صمدت چرا نخوانمکه تو منحصر‌به‌‌فردی و هزار نا...

یک پدرتنها یک پدر نیست گاه نانی در سفره استگاه سقفی بالای سر...

Part ¹³¹ا.ت ویو:دست از نگاه کردن کشیدم و دوباره در افکار خود...

هیچ وقت عاشق نشو وابسته نشو دل نبند چرا؟چون مثل من میشی حالا...

بازگشت دوباره P:2بعد از حرف من تئو وارد اتاق شد و رفت یک گوش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط