بیبی نیمه خون آشام من* پارت ۱۱ *
بیبی نیمه خون آشام من* پارت ۱۱ *
☆ در اتاق رو بست ، تا اومد قدی بردارد کسی از پشت سرش گفت : چیکار میکنی عزیزم 😊 ؟
دازای : اه باز این اومد ^
دازای : هیچی کورا
کسی که کورا خطاب شده بود : چرا اسمم رو صدا میکنی عزیزم
دازای : برو کورا حوصلتو ندارم
کارا : من هیچ جایی نمیرم ، نا سلامتی نامزدتم دو ماه دیگم ازدواج میکنیم پس باید بهم بگی چی شده
دازای : هیچی بابا اه کارا برو تو اتاقت و خفه شو کار دارم 😠
[ از زبان چویا ]
صدایی از راه رو شنیدم و بیدارشدم صدا دعوا بود اصلا خوب نمیدیدم اون خون آشام لعنتی نصف بیشتر خونمو مکید به زور راه میرفتم در اتاق رو باز کردم و به طرف راه رو رفتم چشمام رو میمالید تا بتونم ببینم بی سمت چپ راه رو چرخیدم و همون پسره رو دیدم که داشت با یه دختر دعوا میکرد دخترم خون اشام بود از لباسش معلوم بود از فکر اومدم بیرون و همون طور که یکی از چشمام رو میمالیدم و با صدای خوابالودی گفتم : چی شده ؟
[ از زبان دازای ]
با کورا داشتم بحث میکردم که اون پسره با صدای خوابالودی اومد و گفت چی شده . کورا تا صداش رو شنید به طرف حرکت کرد و گفت : تو دیگه کدوم خری هستی اعصابم خورد شد با چه اجازه ای به اون میگه خر.....صبر کن الان چی گفتم...من..من...ولش مهم نی
دازای : هوی کورا درست صحبت کن
کورا : اووووو حتما هرزه جدیدته
دازای : نخیرم شاید تو به دید هرزه میبینیش ولی اون مقامش از تو هم بالاتر
☆ کورا با حرف دازای اعصبانی شد و ......
★ ادامه دارد ★
__________________________
خب من دوباره پارت دادم 😁
پارت بعد : ۱۰ لایک
☆ در اتاق رو بست ، تا اومد قدی بردارد کسی از پشت سرش گفت : چیکار میکنی عزیزم 😊 ؟
دازای : اه باز این اومد ^
دازای : هیچی کورا
کسی که کورا خطاب شده بود : چرا اسمم رو صدا میکنی عزیزم
دازای : برو کورا حوصلتو ندارم
کارا : من هیچ جایی نمیرم ، نا سلامتی نامزدتم دو ماه دیگم ازدواج میکنیم پس باید بهم بگی چی شده
دازای : هیچی بابا اه کارا برو تو اتاقت و خفه شو کار دارم 😠
[ از زبان چویا ]
صدایی از راه رو شنیدم و بیدارشدم صدا دعوا بود اصلا خوب نمیدیدم اون خون آشام لعنتی نصف بیشتر خونمو مکید به زور راه میرفتم در اتاق رو باز کردم و به طرف راه رو رفتم چشمام رو میمالید تا بتونم ببینم بی سمت چپ راه رو چرخیدم و همون پسره رو دیدم که داشت با یه دختر دعوا میکرد دخترم خون اشام بود از لباسش معلوم بود از فکر اومدم بیرون و همون طور که یکی از چشمام رو میمالیدم و با صدای خوابالودی گفتم : چی شده ؟
[ از زبان دازای ]
با کورا داشتم بحث میکردم که اون پسره با صدای خوابالودی اومد و گفت چی شده . کورا تا صداش رو شنید به طرف حرکت کرد و گفت : تو دیگه کدوم خری هستی اعصابم خورد شد با چه اجازه ای به اون میگه خر.....صبر کن الان چی گفتم...من..من...ولش مهم نی
دازای : هوی کورا درست صحبت کن
کورا : اووووو حتما هرزه جدیدته
دازای : نخیرم شاید تو به دید هرزه میبینیش ولی اون مقامش از تو هم بالاتر
☆ کورا با حرف دازای اعصبانی شد و ......
★ ادامه دارد ★
__________________________
خب من دوباره پارت دادم 😁
پارت بعد : ۱۰ لایک
۷۸۰
۲۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.