یک عده را باید حذف کرد،
یک عده را باید حذف کرد،
باید گذاشت دم در!
یک جاهایی دیگر دوست داشتنت خشک میشود. به کار نمیآید.
نمیشود مدام سکوت کرد برای کسی که نمیفهمد یا خودش را زده به نفهمی!
مشکل اینجاست که آدمها فکر میکنند نمیشود دل کند. نمیشود رفت.
آدم میتواند لبخند بزند، صحبت کند، باشد.
در حالی که رفته است.
باور کن
میخندم
کنارت راه میروم
حالت را میپرسم
اما چمدان خیالم را بستهام دیگر جانم.
یک جا همه چیز تمام میشود در حالی که سعی میکردی رو به راهاش کنی.
فکر میکردی کارساز میشود.
درست میشود.
نشد اما...
از یک جایی به بعد آدم دلاش میگیرد از بیحواسیها...
خسته میشود، دل میکند و دوستت دارمها را میگذارد دمِ کوزهی نداشتهاش...
از یک جایی به بعد آدمها با همهی بود و نبودشان، با همه لبخندشان، خشت به خشت ماندنشان
تمام میشوند...
باید گذاشت دم در!
یک جاهایی دیگر دوست داشتنت خشک میشود. به کار نمیآید.
نمیشود مدام سکوت کرد برای کسی که نمیفهمد یا خودش را زده به نفهمی!
مشکل اینجاست که آدمها فکر میکنند نمیشود دل کند. نمیشود رفت.
آدم میتواند لبخند بزند، صحبت کند، باشد.
در حالی که رفته است.
باور کن
میخندم
کنارت راه میروم
حالت را میپرسم
اما چمدان خیالم را بستهام دیگر جانم.
یک جا همه چیز تمام میشود در حالی که سعی میکردی رو به راهاش کنی.
فکر میکردی کارساز میشود.
درست میشود.
نشد اما...
از یک جایی به بعد آدم دلاش میگیرد از بیحواسیها...
خسته میشود، دل میکند و دوستت دارمها را میگذارد دمِ کوزهی نداشتهاش...
از یک جایی به بعد آدمها با همهی بود و نبودشان، با همه لبخندشان، خشت به خشت ماندنشان
تمام میشوند...
۵۱۶
۱۵ مرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.