کاش دور و بر ما این همه دلبند نبود
کاش دور و بر ما این همه دلبند نبود
و دلم پیش کسی غیر خداوند نبود"
آتشی بودی و هروقت تو را می دیدم
مثل اسپند دلم جای خودش بند نبود"
مثل یک غنچه که ازچیده شدن می ترسید
خیره بودم به تو و جرات لبخند نبود"
هرچه من نقشه کشیدم به تو نزدیک شوم
کم نشد فاصله؛ تقصیر تو هر چند نبود"
شدم از درس گریزان و به عشقت مشغول
بین این دو چه کنم نقطه ی پیوند نبود"
مدرسه جای کسی بودکه یک دغدغه داشت
جای آنها که به دنبال تو بودند نبود"
بعد از آن هر که تورادیدرقیبم شدوبعد
اتفاقی که رقم خورد خوشایند نبود"
آه ای تابلوی تازه به سرقت رفته!
کاش نقاش تو این قدر هنرمند نبود...
و دلم پیش کسی غیر خداوند نبود"
آتشی بودی و هروقت تو را می دیدم
مثل اسپند دلم جای خودش بند نبود"
مثل یک غنچه که ازچیده شدن می ترسید
خیره بودم به تو و جرات لبخند نبود"
هرچه من نقشه کشیدم به تو نزدیک شوم
کم نشد فاصله؛ تقصیر تو هر چند نبود"
شدم از درس گریزان و به عشقت مشغول
بین این دو چه کنم نقطه ی پیوند نبود"
مدرسه جای کسی بودکه یک دغدغه داشت
جای آنها که به دنبال تو بودند نبود"
بعد از آن هر که تورادیدرقیبم شدوبعد
اتفاقی که رقم خورد خوشایند نبود"
آه ای تابلوی تازه به سرقت رفته!
کاش نقاش تو این قدر هنرمند نبود...
۱.۴k
۰۹ خرداد ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.