پیامبر ص برای نشان دادن مقام و موقعیت حضرت علی ع نزد
پیامبر (ص) برای نشان دادن مقام و موقعیت حضرت علی (ع) نزد خداوند متعال و اثبات جانشینی حضرت بعد از خودش و رد غاصبان خلافت، روز اول ابوبکر و روز دوم عمر را به قصد باز کردن قلعهها فرستاد اما هر دوی آنها بدون فتح باز گشتند.
در یکی از روزها، «ابوبکر» مامور فتح گردید و با پرچم سفید تا لب دژ آمد. مسلمانان نیز به فرماندهی او حرکت کردند، ولی پس از مدتی بدون نتیجه بازگشتند و فرمانده و سپاه هر کدام گناه را به گردن یکدیگر انداخته و همدیگر را به فرار متهم نمودند. روز دیگر فرماندهی لشکر به عهده «عمر» واگذار شد. او نیز داستان دوست خود را تکرار نمود و بنا به نقل طبری، پس از بازگشت از صحنه نبرد، با توصیف دلاوری و شجاعت فوق العاده رئیس دژ «مرحب»، یاران پیامبر را مرعوب میساخت.
این وضع، پیامبر و سرداران اسلام را سخت ناراحت کرده بود. در این لحظات پیامبر، افسران و دلاوران ارتش را گرد آورد، و فرمود: «لاعطین الرایة غدا رجلا یحب الله و رسوله و یحبه الله و رسوله یفتح الله علی یدیه لیس بفرار»: این پرچم را فردا به دست کسی میدهم که خدا و پیامبر را دوست دارد و خدا و پیامبر او را دوست میدارند و خداوند این دژ را به دست او میگشاید. او مردی است که هرگز پشت به دشمن نکرده و از صحنه نبرد فرار نمیکند و بنا به نقل طبرسی و حلبی چنین فرمود: کرار غیر فرار، یعنی به سوی دشمن حمله کرده، و هرگز فرار نمیکند.
حضرت علی (علیه السلام) نزدیک حصار قموص رفت و مرحب را با ضربه ای صاعقه وار از پای درآورد. ضربت آن حضرت، کلاهخود مرحب را شکافت و تا دندانهایش فرو رفت و عنتر و مُرّه و یاسر و غیرهم را به قتل رسانید و دیگر یهودیان دروازه قموص را بستند و به آنجا پناهنده شدند.
دروازه قموص به قدری سنگین بود که بنابر نقل روایات چهل مرد قوی لازم بود تا دروازه را باز یا بسته کنند، حضرت علی (علیه السلام) آن در آهنین را با یک دست از جا برکند و برای خود سپر قرار داد و جنگ نمود؛ این یکی از نشانههای پیروزی الهی بود که به دست امیرمومنان علی علیه السلام تجلی یافت. سپس آن را بر روی خندق پلی قرار داد، و لشکر از آن عبور کرد، بعدها حضرت فرمودند: «والله ما قلعت باب خیبر بقوة جسمانیة بل قلعتها بقوة ملکوتیه» یعنی: «به خدا سوگند من در خیبر را با نیروی بدنی خود از جای نکندم بلکه آن را به نیروی خداوندی از جای برکندم.»
در یکی از روزها، «ابوبکر» مامور فتح گردید و با پرچم سفید تا لب دژ آمد. مسلمانان نیز به فرماندهی او حرکت کردند، ولی پس از مدتی بدون نتیجه بازگشتند و فرمانده و سپاه هر کدام گناه را به گردن یکدیگر انداخته و همدیگر را به فرار متهم نمودند. روز دیگر فرماندهی لشکر به عهده «عمر» واگذار شد. او نیز داستان دوست خود را تکرار نمود و بنا به نقل طبری، پس از بازگشت از صحنه نبرد، با توصیف دلاوری و شجاعت فوق العاده رئیس دژ «مرحب»، یاران پیامبر را مرعوب میساخت.
این وضع، پیامبر و سرداران اسلام را سخت ناراحت کرده بود. در این لحظات پیامبر، افسران و دلاوران ارتش را گرد آورد، و فرمود: «لاعطین الرایة غدا رجلا یحب الله و رسوله و یحبه الله و رسوله یفتح الله علی یدیه لیس بفرار»: این پرچم را فردا به دست کسی میدهم که خدا و پیامبر را دوست دارد و خدا و پیامبر او را دوست میدارند و خداوند این دژ را به دست او میگشاید. او مردی است که هرگز پشت به دشمن نکرده و از صحنه نبرد فرار نمیکند و بنا به نقل طبرسی و حلبی چنین فرمود: کرار غیر فرار، یعنی به سوی دشمن حمله کرده، و هرگز فرار نمیکند.
حضرت علی (علیه السلام) نزدیک حصار قموص رفت و مرحب را با ضربه ای صاعقه وار از پای درآورد. ضربت آن حضرت، کلاهخود مرحب را شکافت و تا دندانهایش فرو رفت و عنتر و مُرّه و یاسر و غیرهم را به قتل رسانید و دیگر یهودیان دروازه قموص را بستند و به آنجا پناهنده شدند.
دروازه قموص به قدری سنگین بود که بنابر نقل روایات چهل مرد قوی لازم بود تا دروازه را باز یا بسته کنند، حضرت علی (علیه السلام) آن در آهنین را با یک دست از جا برکند و برای خود سپر قرار داد و جنگ نمود؛ این یکی از نشانههای پیروزی الهی بود که به دست امیرمومنان علی علیه السلام تجلی یافت. سپس آن را بر روی خندق پلی قرار داد، و لشکر از آن عبور کرد، بعدها حضرت فرمودند: «والله ما قلعت باب خیبر بقوة جسمانیة بل قلعتها بقوة ملکوتیه» یعنی: «به خدا سوگند من در خیبر را با نیروی بدنی خود از جای نکندم بلکه آن را به نیروی خداوندی از جای برکندم.»
- ۶۵۴
- ۰۲ اردیبهشت ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط