میگویند که پسری در خانه خیلی شلوغکاری کرده بود

میگویند که پسری در خانه ، خیلی شلوغکاری کرده بود .
او ، همه ی اوضاع را به هم ریخته بود.
وقتی پدر وارد شد، مادر شکایت او را به پدرش کرد.
پدر ، که خستگی و ناراحتی بیرون را هم داشت، شلاق را برداشت.
پسر دید امروز اوضاع خیلی خراب است، و همه ی درها هم بسته است.
وقتی پدر شلاق را بالا برد ؛
پسر دید کجا فرار کند؟
راه فراری ندارد!...
خودش را به سینه ی پدر چسباند.
شلاق هم در دست پدر شل شد و افتاد.

🔸 شما هم هر وقت دیدید اوضاع خراب است،
🔹 به سوی خدا فرار کنید.
❣ «وَ فِرُّوا إلی الله مِن الله»
🔹 هر کجا متوحش شدید راه فرار به سوی خداست.

👤 حاج محمد اسماعیل دولابی
دیدگاه ها (۱)

نگران فردا نباش و توی امروز زندگی کن تا انرژی هات هدر نره، ا...

کودکی" به سن و سال ، نیست !چه بسیار دیده ام بزرگسالانی ، که ...

نمکدان را که پر میکنیتوجهی به ریختن نمکها نداری،اما زعفران ر...

هی می نشینیم می گوییم:اگر خوشگل تر بودم...اگر پولدار تر بودم...

𝗣𝗮𝗿𝘁𝟭 _ خون‌آشام منمن کیم ا.ت هستم...دختر طردشده‌ی خانواده‌ی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط