یه خاطره امشب براتون تعریف میگم در سال ۶۵ قبل از کربلای پ
یه خاطره امشب براتون تعریف میگم در سال ۶۵ قبل از کربلای پنج که ۱۵ روز تا کربلای چهار فاصله بین این دو عملیات بود کربلای چهار بود نیمه شب یک روز قبل گردان شی میم ره بودم که یک روز قبل از عمليات مستقر شدیم شب اول حدوده ۶۰ الی ۵۰ نفر نیرو در یک خانه شرکتی مستقر شده بوديم بقدری حرارت بچه ها زیاد بود که گلویم خشک شده بود اتش سنگینی از روز قبل فعال بود هر کاری کردم که برم پای تانکر آب نشد نیمه شب برای چند لحظه خط آرام شد در همين لحظه بسرعت رفتم پای تانکر آب و تنگ آب را پر کردم که بلافاصله آتش سنگینی دوباره شروع شد یک خمپاره ۱۲۰ میلیمتر دقیقا ۲۰ متری تانکر آب اصابت کرد منم که سن زیادی نداشتم همان لحظه خیز رفتم و تنگ آب از دستم به زمین ریخته شد که بعداز ۴۲ ساعت بعد به آب دسترسی پيدا کردم ناگفته نماند آتش سنگین اجازه آب گرفت رو نداد آب تمامی قمقمه ها خالی بودن تانکر آب با همان خمپاره آب کش شده بود ابن تصور باعث شد تا این خاطره دوباره زنده بشه امشب 🤣🤣🤣😢😢😢😭😭😭
۱.۵k
۲۲ آذر ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.