سناریو عه درخواستی
ی روز عادی تو بونتن
╔════ ≪ •❈• ≫ ════╗
مایکی: هوی سانزو
"صدایی نمیاد
مایکی: سانزووووو
کاکوچو: مایکی جان ی لحظه اون ور رو نگاه کن
" مایکی اون وری میشه میبینه
کوکو با سانزو و ران با ریندو
دارن تانگو میرقصن
مایکی: 😶... دوباره اینا چی زدن
کاکوچو: اگه فهمیدی به منم بگو
سانزو: ران جون
ران: جونم عشقم
ریندو: عشقم داری بهم خیانت میکنی؟
ران: من غلط کنم جیگرم
سانزو: عه ران جونم مگه جایزه امشبت رو نمیخوای😈
ران: ببخشید ولی ریندو قشنگ ترشو داره
کوکو: عشقم به اینا محل نده جایزه مال خودمه😌😈
مایکی: خدایا مگه من چه گناه کبیره ای کردم که
این کص*خلا اومدن تو بونتن و با من همکار شدن
کاکاچو: این سوالو از طرف منم از خدا بپرس
مایکی: باشه.. ولی دورایاکی من چی میشه؟
کاکاچو:.. مایکی😈نظرت؟
مایکی: نه انگاری به تو هم ی چی دادن زدی
کاکاچو: عشقم قول میدم بیشتر از ۱٠ ساعت نشه
مایکی: گمشو بابا
"و اینجا کاکاچو رو داریم که دنبال مایکیه
و مایکی رو داریم که داره از دست کاکاچو
فرار میکنه
╚════ ≪ •❈• ≫ ════╝
ببخشید اگه ریدم
قول میدم در عوضش ی سناریوعه
خوب دیگه مینویسم🥺💗
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.