نپرس حال مرا تا غزل به لب دارم

نپرس حال مرا تا غزل به لب دارم
خودت بفهم که حالم بد است و تب دارم

فقط بگو لقب "شاعری" به من ندهند
بگو که من دل خونی ازین لقب دارم

و بی تو این همه شعری که هیچ می ارزند
و بی تو دفتر شعری که بی سبب دارم

ببین به چشم خودت، بی تو سرد و متروک است
همیشه خانه ی عشقی که آن عقب دارم

تو چند ساله شدی؟! آه! چند ساله شدم؟
کجا دگر خبر از سال و ماه و شب دارم؟

بیا و این دم آخر کنار چشمم باش
مباد بی تو بمیرم ... چقدر تب دارم
#فواد
از کانال من در تلگرام بازدید بفرمائید*
https://t.me/monlightyy/AAAAADwlabGn5JpFx5ds8A
دیدگاه ها (۱۸)

لب بر لب معشــــوقه نهادن عشــق استاز کــــام لبـش تشنه نمان...

تو آن گلی که به وصفش غزل شنیدنی استو عطرِ نابِ حضورش، نفس کش...

تو بیا باغچه بان گل لبخندم باش مهربان یار من و،عاشق و پابندم...

اهل هیچستانمدینم عشق و مذهبم حقیقتمعبدم درونم و مقصدم خداست ...

My angel (part4) ~ قربان ماشین اماده است _ باشه … دختر از پل...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط