مثلِ شمعی سوختم آهسته هر شب پای تو
مثلِ شمعی سوختم آهسته هر شب پای تو
تا به آرامش رسیدم از تو و غمهای تو
سرزمینِ سینه ات هم قد دریاها و من
قطره ای ناچیز بودم در دلِ دریای تو
چشمِ تو فرقی ندارد مست باشد یا خمار
من دلم میگیرد از چشمانِ باران زای تو
بی اراده میدود سمتت دلِ من چاره چیست؟
باز کن آغوشِ خود را تا شود رسوای تو
سالها سختی کشیدم تا شوی لیلای من
ایستادم تا شوم مجنون ترین در پای تو...🦋🦋
یادوندا گالسن.....💔
تا به آرامش رسیدم از تو و غمهای تو
سرزمینِ سینه ات هم قد دریاها و من
قطره ای ناچیز بودم در دلِ دریای تو
چشمِ تو فرقی ندارد مست باشد یا خمار
من دلم میگیرد از چشمانِ باران زای تو
بی اراده میدود سمتت دلِ من چاره چیست؟
باز کن آغوشِ خود را تا شود رسوای تو
سالها سختی کشیدم تا شوی لیلای من
ایستادم تا شوم مجنون ترین در پای تو...🦋🦋
یادوندا گالسن.....💔
۴۳۹
۰۵ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.