غریب افتادیم بین آدمهایی که برایشان می مردیم

غریب افتادیم بین آدمهایی که برایشان می مردیم
و هیچ وقت برایمان تب هم نکردند
آدمهایی که بودنشان فقط دلخوشی
حضورشان به اندازه ی تمام دنیا می ارزید
دلمان خوش بود به همین بودنشان
آدم ها می آیند و می روند و فقط می ماند
خاطراتشان که گاهی بیخ گلوی آدم
را می گیرد و فشار می دهد و بعد تو می مانی
و زمان و امید به روزی که دل بکنی
و فراموش کنی خودش را خاطراتش را
غافل از اینکه دلی که وصل شد کنده نمی شود
به این آسانی دلی که دوخته شد
به جایی شکافته نمیشود به این راحتی
این یک حقیقت است بزرگترها دروغ می گویند
که زمان چاره کار است جان می کنی و دل نمیکنی
خودت را آماده کن برای دلی که کنده نمی شود
یا می گویند ولش کن دلت را به
حال خودش بگذار کم کم آرام می گیرد
عیبی ندارد تحملش کن مدارا کن با دل
و آدمی را که رهایت کرده به باد بسپار
یادش را خاطراتش را هم فقط حواست
به خودت باشد آدمی که برای خودش بشکند
دیگر بند زده نمی شود باید از نو ساختش.
دیدگاه ها (۵۲)

هیچی به اندازه ی یه لیوان چاینمیتونه حالِ آدمُ خوب کنهمخصوصا...

هوای خودمان را بیشتر داشته باشیمروی بیلبوردی توی یکی از اتوب...

دارکوب ها را از درخت زندگی تان دور کنیدبه دارکوب ها نگاه کنی...

@afsane_h

گاهی آدم ها بیصدا از زندگی مان میروند... نه قهر میکنند، نه خ...

#طلوعِ‌چشمهایت...به خیالم می‌روی و از یاد خواهم برد نگاه ملی...

ندیمه عمارت

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط