کفش بهمن فضا را می گرفت

کَفشِ بَهمَن فَضا را می گرفت...
مَردَکی چَند صَبورانه،زیرِ آوار...
بَهمنی پُک میزَد زیرِ آوارِ عَمیق مَردَک را،
نازَکِ نازُکِ آسمان سَرد می ریخت،
سَردِ بَهمَن ناگَهان,سَردِ بَهمَن صِدا را می ریخت...
دیدگاه ها (۱)

خُودت باش،مَردم مجبور نیستَن از تُو خوشِشون بیاد و تُوهم مَج...

به دردی نمیخورد اشکهایت!آن ها لذتشان را میبرند:)

‏قدرت نه دست هیتلره و نه دست تمام کسانی که جنگ به پا کردن و ...

پارت : ۵

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط