حتما بخونید
حتما بخونید
ارزش خوندن داره باور کنید😊 😊 😊 😊
🍁 🍁 🍁 چگونه امکان دارد که کسی خود را، در آیندهای نامعلوم که در آن ممکن است احساساتش دگرگون شده باشند، نسبت به دیگری ملتزم گرداند. مثلاً، چگونه ممکن است شخصی از سر خلوص و صداقت عهد زناشویی ببندد، وقتی که میداند که احتمالاً گذشت زمان احساساتش را نسبت به کسی که اکنون دوستش میدارد دگرگون خواهد کرد؟ اگر به دیگری قول وفاداری دهم، آیا خود را در معرض این خطر نیاوردهام که با روی و ریا زندگی کنم و بدون احساس [مساعد] یا خلوص به عمل دست یازم؟ مارسل معتقد است که اگر کسی به حد لحظهی موجود تنزل یابد، یعنی اگر تنها دستورالعملش این باشد که وضع و حال کنونی وجدان خود را بپذیرد، «خود» او وحدت هستی نمیتواند داشت. از طریق وفاست که «خود» به نوعی هویت، نوعی وحدت، و نوعی غلبه بر خورههای فرسایندهای که گذشت زمان به جانِ دار و ندار ما میاندازد دست مییابد. وعده دادن، یا عهد بستن، به معنای قبول این مسئولیت است که برای شخص دیگری چیزی باشم؛ به معنای ایجاد ارتباطی است که قول داده شده که خلاق باشد، فارغ از اینکه گذشت زمان چه دگرگونیهایی پدید میتواند آورد.
وفا را صِرف ثَبات قدم یا پافشاری در عمل به ظاهرِ وعدههایی که داده شده دانستن، طرز تلقیای است فاجعهآمیز. البته، هستند کسان بسیاری که وفا، در نظرشان، به حد پایبندی اکید به انجام وظیفه تنزل یافته است؛ اما این تحریف آشکار وفای واقعی است. صرف ثبات قدم ممکن است خیانت به وفا باشد. فقط باید حکایت قناطیر را در اناجیل به یاد آوریم تا دریابیم که وفا را نمیتوان با حفظ وضع موجود یکی انگاشت. برعکس، از ذاتیات وفا یکی این است که خلاق باشیم و بخواهیم که با دیگری در کوششهایی که میکند تا به آزادی دست یابد تشریک مساعی کنیم. از اینرو، وفا مستلزم هوشیاری دائم است در برابر رخوت همرنگی با جماعت و صلابت عادت. محافظهکاری متحجرانه ضد وفاست؛ زیرا، در جهانی که انسان اصیل، در آن باید همیشه در سیر و سلوک باشد وفاداری باید انعطافپذیر باشد و الا به خیانت بدل میشود.
☘ ☘ ☘ گابریل مارسل ،مترجم: مصطفی ملکیان
ارزش خوندن داره باور کنید😊 😊 😊 😊
🍁 🍁 🍁 چگونه امکان دارد که کسی خود را، در آیندهای نامعلوم که در آن ممکن است احساساتش دگرگون شده باشند، نسبت به دیگری ملتزم گرداند. مثلاً، چگونه ممکن است شخصی از سر خلوص و صداقت عهد زناشویی ببندد، وقتی که میداند که احتمالاً گذشت زمان احساساتش را نسبت به کسی که اکنون دوستش میدارد دگرگون خواهد کرد؟ اگر به دیگری قول وفاداری دهم، آیا خود را در معرض این خطر نیاوردهام که با روی و ریا زندگی کنم و بدون احساس [مساعد] یا خلوص به عمل دست یازم؟ مارسل معتقد است که اگر کسی به حد لحظهی موجود تنزل یابد، یعنی اگر تنها دستورالعملش این باشد که وضع و حال کنونی وجدان خود را بپذیرد، «خود» او وحدت هستی نمیتواند داشت. از طریق وفاست که «خود» به نوعی هویت، نوعی وحدت، و نوعی غلبه بر خورههای فرسایندهای که گذشت زمان به جانِ دار و ندار ما میاندازد دست مییابد. وعده دادن، یا عهد بستن، به معنای قبول این مسئولیت است که برای شخص دیگری چیزی باشم؛ به معنای ایجاد ارتباطی است که قول داده شده که خلاق باشد، فارغ از اینکه گذشت زمان چه دگرگونیهایی پدید میتواند آورد.
وفا را صِرف ثَبات قدم یا پافشاری در عمل به ظاهرِ وعدههایی که داده شده دانستن، طرز تلقیای است فاجعهآمیز. البته، هستند کسان بسیاری که وفا، در نظرشان، به حد پایبندی اکید به انجام وظیفه تنزل یافته است؛ اما این تحریف آشکار وفای واقعی است. صرف ثبات قدم ممکن است خیانت به وفا باشد. فقط باید حکایت قناطیر را در اناجیل به یاد آوریم تا دریابیم که وفا را نمیتوان با حفظ وضع موجود یکی انگاشت. برعکس، از ذاتیات وفا یکی این است که خلاق باشیم و بخواهیم که با دیگری در کوششهایی که میکند تا به آزادی دست یابد تشریک مساعی کنیم. از اینرو، وفا مستلزم هوشیاری دائم است در برابر رخوت همرنگی با جماعت و صلابت عادت. محافظهکاری متحجرانه ضد وفاست؛ زیرا، در جهانی که انسان اصیل، در آن باید همیشه در سیر و سلوک باشد وفاداری باید انعطافپذیر باشد و الا به خیانت بدل میشود.
☘ ☘ ☘ گابریل مارسل ،مترجم: مصطفی ملکیان
۴۳۰
۲۱ شهریور ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.