عاشق یه مافیا شدم(part15)

عاشق یه مافیا شدم(part15)

*جونگکوک ویو
+ا/تم من الان پیشت میمونم امروز نمیرم سر کار
_واقعاااا(ذوق)
اخه من چطور تونستم بهش شک کنم اون از اینکه من نمیرم خیلی خوشحاله من واقعا خوشحالم که همچین کسی وارد زندگیم شده
+اره نمیرم
_پس بیا امروزو فقط باهم وقت بگذرونیم
یه لبخند شیطون زدمو گفتم
+مثلا چی کار کنیم
_بریم استخر
+اوو بریم
_جونگکوک منحرف نشو
+کی من؟من اصلا منحرف نیستم
_اره معلومه
+بریم مایو بپوشیم؟
_بریم
رفتیم مایو پوشیدیم از قصد به ا/ت گفتم مایو خیلی باز بپوشه خودمم فقط شلوارک پوشیدم
_کوک
+بله
_بنظرت یه ذره باز انتخاب نکردی
+من دوست داشتم اینو بپوشی مشکل نداره پیش خودم
_هوفف باشه
+نق نزن بیا بریم
رفتیم تو استخر و یه ذره باهم شوخی کردیمو خوشگذروندیم تا اینکه خودم چسبیدم به ستون و از کمر ا/ت گرفتم و به خودم چسبوندمش
*ا/ت ویو
منو چسبوند به خودش حس یه چیز بزرگ و سفتو زیرم حس کنم
_کوک
+بیب حالا وقت کاریه که من دوست دارم انجام بدیم
_کوکک نکن بذار یه وقت دیگه
+ولی بیب من تحریک شدم بنظرت خودت میشه وقتی تو توی این لباسی من تحریک نشم اصلا لباستم اگر پوشیده میبود من بازم تحریک میشدم من هر وقت میبینمت تحریک میشم دیگه خودت فک کن با این لباسی که تو داری من تو جه وعضیم
یهو دیدم لباشو گذاشت رو لبام و وحشیانه مک میزد
جوری مک میزد که انگار قرن هاست منو بوس نکرده..
ادامه دارد...(چون کم بود شرطارو کم میذارم)
شرطا:
۲۳ لایک
۴۰ کامنت✨