عطر گیسو مندت شیشه عطارها

عطرِ گیسوے ڪمندت شیشه ے عطـارهـا
مهربان بـودے عـزیـزم، مثلِ مهمانـدارها

رنگِ چشمانت عسل بود و لبت رنگِ انار
قـدِ ابـرویـت ڪشیـده نـازِ تـو معیـارها

نغمـه خوانے میڪنند با تار و ساز و هلهله
در غزلخوانیِ بزمت دستـه دستـه سارها

پیشِ تو زانو زدم خاتونِ خوش سیماے من
بـرقِ چشمـانت گـرفتـه از دلـم اقـرارها

گُل به مویت بستے وڪفشِ طلا پا ڪردے و
دلـربایے مے ڪنے در شهـر و در بـازارهـا

خیر مقـدم منـزلـم را آب و جارو مے ڪنم
بـر قـدومت گُـل بـریـزم تـا سرِ دیـوارها

منتـظر هستـم بیایے دلبـرِ حورے صفت
روز و شب را چلـه بنشینم به پایت بارها

چون نواے عشق مے آید ز این دفتر برون
واژه در واژه برقصند چـون قلـم اشعارها
دیدگاه ها (۰)

‍ ديشب  به سرم باز هواي دگر افتاد         در خواب مرا سوی خر...

گلهای زیبا تقدیم به دخترهای گل پیج🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹...

شاید روزی بی خبر دیگر پست نگذارم... دلم می‌خواهد ترانه ...

#آقایان_بخوانندروی نقاط ضعف همسر خود انگشت نگذارید بپذیرید ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط