پارت1
از زبان یونا:
۸ ساله که منو اون وو باهم دوست های خانوادگی هستیم اما نمیدونم اونوو بهم علاقه ای داره یا نه خیلی دلگیر این موضوع شدم از وقتی که موقع رد شدن از خیابون جونم رو نجات داد دارم بهش فکر میکنم یعنی ممکنه احساسی نسبت به من پیدا کرده باشه!!!!
مادر اونوو:الو سلام خانم پارک
مادر یونا:آو سلام خانم چا حالتون چطوره
مادر اونوو:ممنونم آقای جا بهم گفت امشب برای شام بیاین خونه ی ما
مادر یونا:باشه چشم من به اقای پارک میگم
مادر اونوو: باشه
منتظر پارت بعدی باشید
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.