آخرِ هر هفته
آخرِ هر هفته
مینشینم با غروب جمعه حرف میزنم
و دلیل این همه دلگیر بودن اش را میپرسم
سوالم را با سوال پاسخ میدهد!
او هم دلیل بی قراری ام را میپرسد
من هم بی اختیار از چشمانت میگویم!
آنقدر با آب و تاب میگویم که گذر زمان فلج میشود!
هوا رو به تاریکی میرود....
پاسخ سوالم موکول میگردد به جمعه ی بعد
مدتهاست کار هر هفته ام این شده....
بی خبر از آنکه
هر بار خودم پاسخ سوالم را میدهم
از تمام نبودن هایت هم اگر بگذرم
چشمانت را نخواهم بخشید!
#علی_سلطانی
مینشینم با غروب جمعه حرف میزنم
و دلیل این همه دلگیر بودن اش را میپرسم
سوالم را با سوال پاسخ میدهد!
او هم دلیل بی قراری ام را میپرسد
من هم بی اختیار از چشمانت میگویم!
آنقدر با آب و تاب میگویم که گذر زمان فلج میشود!
هوا رو به تاریکی میرود....
پاسخ سوالم موکول میگردد به جمعه ی بعد
مدتهاست کار هر هفته ام این شده....
بی خبر از آنکه
هر بار خودم پاسخ سوالم را میدهم
از تمام نبودن هایت هم اگر بگذرم
چشمانت را نخواهم بخشید!
#علی_سلطانی
۴۱۴
۱۹ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.