بسم رب الشهداء...
بسم رب الشهداء...
به نقل ازخواهر شهید احمدعطایی:::
چندشبی بود که خواب برادرم احمد رو میدیدم تو دو خواب پشت سر هم ،به من پیرهنی رو یادگارداد.که وقتی از خواب بیدارشدم در واقعیت هم ان پیراهن رو به تن داشتم ویکبار هم پیراهن رو کنارم دیدم. الحمدلله ،خوشحالم که هنوز مارو یادش نرفته .انشاالله لایق این باشم که همیشه درکنارم بمونه...
پیرو این محبتش، چند بیتی نوشتم که تقدیم روح بلندو اسمونیش میکنم
البته مصرع اول این بیت رو وقتی تو خواب لباس رو به دست گرفتم، به زبون اوردم .
انشاءالله که مورد قبولش باشه...
بوی پیراهن یوسف به برم می اید
باز از دور صدا موذن حرم می اید
پلک برهم زدم و قصه عشقت خواندم
عطر جانبخش شقایق ز دمن می اید
توهمانی که به صد شوق هوایش کردم
وصف زیبای تو از سوی جنان می اید
احمدم تحفه تو قیمت جان دارد و بس
بوی اسفند حضورت به مشام همگان می اید
ارادتمند همیشگیت خواهر
پ.ن:::
شهیدعطایی زهرایی شهید شدند...
شهادت بی لیاقت های جامونده صلوات...
به نقل ازخواهر شهید احمدعطایی:::
چندشبی بود که خواب برادرم احمد رو میدیدم تو دو خواب پشت سر هم ،به من پیرهنی رو یادگارداد.که وقتی از خواب بیدارشدم در واقعیت هم ان پیراهن رو به تن داشتم ویکبار هم پیراهن رو کنارم دیدم. الحمدلله ،خوشحالم که هنوز مارو یادش نرفته .انشاالله لایق این باشم که همیشه درکنارم بمونه...
پیرو این محبتش، چند بیتی نوشتم که تقدیم روح بلندو اسمونیش میکنم
البته مصرع اول این بیت رو وقتی تو خواب لباس رو به دست گرفتم، به زبون اوردم .
انشاءالله که مورد قبولش باشه...
بوی پیراهن یوسف به برم می اید
باز از دور صدا موذن حرم می اید
پلک برهم زدم و قصه عشقت خواندم
عطر جانبخش شقایق ز دمن می اید
توهمانی که به صد شوق هوایش کردم
وصف زیبای تو از سوی جنان می اید
احمدم تحفه تو قیمت جان دارد و بس
بوی اسفند حضورت به مشام همگان می اید
ارادتمند همیشگیت خواهر
پ.ن:::
شهیدعطایی زهرایی شهید شدند...
شهادت بی لیاقت های جامونده صلوات...
۲.۰k
۰۹ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.