از همان ابتدا هم حرفحرف تو بود

از همان ابتدا هم حرف,حرف تو بود
اگر میخواستی; می آمدی, میگفتی, میخندیدی اگر هم نمیخواستی; توبیخ میکردی, داد و هوار میکردی, میزدی و میرفتی...کوک که بودی; وقت میگذاشتی, ناز میکشیدی, جانت را به قربان میدادی,
کم حوصله که بودی; عادی برخورد میکردی, بی توجه بودی و سَرسَری میگذشتی

بیکار که بودی; پای حرفهایم مینشستی, نصیحت میکردی, هدایت میکردی
دلت که نمیخواست; پیگیر نمیشدی, پا پس میکشیدی, قال قضیه را میکَندی...
دوست که داشتی; باخبر میکردی, مشورت میکردی, درد و دل میکردی,
به میلت که بود; دلجویی میکردی اگر هم نه که بی تفاوت عبور میکردی
اوایل که بود; محبت میکردی, دل میدادی, قلوه میگرفتی
به اواخر که رسیدیم;سنگ شدی,سرد شدی,یخ شدی

درواقع همه چیز از همان اول تحت الشعاع خواست و اراده تو بود و من حول این دایره آتشین همچون عروسک خیمه شب بازی, با هر ساز تو ماهرانه میرقصیدم

همه آن روزها گذشت و این دل تنوع طلبت, آخرش کار دستم داد
دیدگاه ها (۱)

گاهی باید ذهنت را از هرچه هست خالی کنی...سرت را بگذاری روی پ...

چشم و ابروی خشن از بس که می آید به تو.... گاهی آدم عــــــاش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط