مداد رنگی های مرا بیاورید

مداد رنگی های مرا بیاورید
امشب دلم
به وسعت تمام روزهای زندگی
هوای نقاشیهای کودکانه را کرده است
می خواهم دوباره
جنگلی بکشم
کوه، درخت ویک برکه
وخانه ای
که پنجره های آن پشت به کوهها باشد

دست خودم اگر بود
دیگر هرگز
تصویر هیچ کوهی را نمی کشیدم
مادرم همیشه می گفت
«کوه»
ابهت تمام نقاشی های دنیاست

ولی من دیشب
تمام استخوان های شکسته ام درد می کرد
ومادرم نمی دانست
چه دردی دارد
وقتی که
به کوهی تکیه کرده ای
و نیمه شب بر سرت فروریخته باشد...
کانال.جدید.من.
عاشقانه.های.منو.تو.در.تلگرام
https://t.me/monlightyy/AAAAAEUuSeCdhQ_sJTR6_A
دیدگاه ها (۲)

#"دوستت دارم"شبیه لبخند زدن با رژِ قرمزشبیه قدم زدن در ولیعص...

پاڪ ڪردم همه را از دل خود الا توچه کسی باعث این فاصله‌ شد، م...

آرزوهایم هوایی میشوندبر باد میرونددود میشوندحس میکنم معتاد ح...

در دنیایی که آدمهایش هر روز همه جوره بازی مان می‌دهند چه اشک...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط