طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف
طالع اگر مدد دهد دامنش آورم به کف
گر بکشم زهی طرب ور بکشد زهی شرف
***
طرف کرم ز کس نبست این دل پرامید من
گر چه سخن همیبرد قصه من به هر طرف
***
از خم ابروی توام هیچ گشایشی نشد
وه که در این خیال کج عمر عزیز شد تلف
***
ابروی دوست کی شود دست کش خیال من
کس نزدهست از این کمان تیر مراد بر هدف
***
چند به ناز پرورم مهر بتان سنگ دل
یاد پدر نمیکنند این پسران ناخلف
***
من به خیال زاهدی گوشه نشین و طرفه آنک
مغبچهای ز هر طرف میزندم به چنگ و دف
***
بی خبرند زاهدان نقش بخوان و لا تقل
مست ریاست محتسب باده بده و لا تخف
***
صوفی شهر بین که چون لقمه شبهه میخورد
پاردمش دراز باد آن حیوان خوش علف
***
حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق
بدرقه رهت شود همت شحنه نجف
گر بکشم زهی طرب ور بکشد زهی شرف
***
طرف کرم ز کس نبست این دل پرامید من
گر چه سخن همیبرد قصه من به هر طرف
***
از خم ابروی توام هیچ گشایشی نشد
وه که در این خیال کج عمر عزیز شد تلف
***
ابروی دوست کی شود دست کش خیال من
کس نزدهست از این کمان تیر مراد بر هدف
***
چند به ناز پرورم مهر بتان سنگ دل
یاد پدر نمیکنند این پسران ناخلف
***
من به خیال زاهدی گوشه نشین و طرفه آنک
مغبچهای ز هر طرف میزندم به چنگ و دف
***
بی خبرند زاهدان نقش بخوان و لا تقل
مست ریاست محتسب باده بده و لا تخف
***
صوفی شهر بین که چون لقمه شبهه میخورد
پاردمش دراز باد آن حیوان خوش علف
***
حافظ اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق
بدرقه رهت شود همت شحنه نجف
- ۱.۵k
- ۰۵ فروردین ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط