پارت ۲
★:چی....چی کار میکنی؟
†:چیه حق ندارم ببوسمت
★:چرا ولی خب
لایو لیانگ
حالم بد بود انگار داشتم از حال میرفتم بعد از کلمه آخر همه چی برام سیاه شد
صدایی میگفت لیانگ لیانگ و من نمیتونستم جواب بدم . فکر میکردم اومدم تو ی دنیا دیگه
لایو یونگی
یهو از حال رفتش هرچی صداش زدم بلند نشد بردمش بیمارستان گفتند فقط ی کمای کوچیک یک هفته دیگه بلند میشه. ترسیده بودم نکنه بخاطر من بود
لایو لیانگ
انگار تو دنیا خودم نبودم از اینه خودمو دیدم که رفته بودم به وقتی که ۱۸سالم بود(توجه اون زمان آینده ۲۵سالشه)
اومده بودم ۷سال قبل این جوری نمیشه یعنی چی چیزی که دستم بود پرونده ای عجیب بود باند مافیا جان اصلا هیچی نفهمیدم شاید دوباره خوابه چون یونگی بهم گفته بود من قبلا فراموشی گرفتم و فقط اونو یادم بود نمیدونم راست میگفت یا نه یهو یک نفر پشت سرم بهم سلام کرد
خیلی شبیه یونگی بود گفت سلام دخترک
هنگ کردم گفتم جان؟
گفت چیشد مهربون شدی یعنی ادب شدی بعد اون اتفاق
ما تو مدرسه بودیم که یو سرم درد گرفت و تصویری جلوی چشمم اومد که اون جلو همه منو بوسید و منم بهش تو گوشی زدم و دوباره بوسیدم و همه مارو زوج کردن
قبلش چی شد؟
★:توضیح میدی چی شده
†:تو ب من کیک پرتاب کردی یادت رفت تو به جذاب تریم مرد مدرسه و رییس باند مافیا این کار رو کردی
★:خب؟
†:یادت رفت و منم
لایو لیانگ
یهو یادم اومد من پرونده اونو داشتم و باید دست گیر میشد
که یهو داشت نزدیک تر بهم میشد
هنگ کردم که یهو بوسیدم این این کار واقعه هولش دادم دستم رو گرفت و منو به سمت خودش کشید و روی گردن یک رد بوسه گذاشت هولش دادم و یهو یکی بشت سرم گفت
♪:چه خبر لی لی
★:جان...لی لی
♪:اع یادم اومد گفتی با اسم کوچیک صدات نکنم
لایو لیانگ
منو بگو فکر میکردم لیانگ چنم چن اسممو ور داری میشه کوچیک
دختره انگار دوست صمیمیم بود...
†:چیه حق ندارم ببوسمت
★:چرا ولی خب
لایو لیانگ
حالم بد بود انگار داشتم از حال میرفتم بعد از کلمه آخر همه چی برام سیاه شد
صدایی میگفت لیانگ لیانگ و من نمیتونستم جواب بدم . فکر میکردم اومدم تو ی دنیا دیگه
لایو یونگی
یهو از حال رفتش هرچی صداش زدم بلند نشد بردمش بیمارستان گفتند فقط ی کمای کوچیک یک هفته دیگه بلند میشه. ترسیده بودم نکنه بخاطر من بود
لایو لیانگ
انگار تو دنیا خودم نبودم از اینه خودمو دیدم که رفته بودم به وقتی که ۱۸سالم بود(توجه اون زمان آینده ۲۵سالشه)
اومده بودم ۷سال قبل این جوری نمیشه یعنی چی چیزی که دستم بود پرونده ای عجیب بود باند مافیا جان اصلا هیچی نفهمیدم شاید دوباره خوابه چون یونگی بهم گفته بود من قبلا فراموشی گرفتم و فقط اونو یادم بود نمیدونم راست میگفت یا نه یهو یک نفر پشت سرم بهم سلام کرد
خیلی شبیه یونگی بود گفت سلام دخترک
هنگ کردم گفتم جان؟
گفت چیشد مهربون شدی یعنی ادب شدی بعد اون اتفاق
ما تو مدرسه بودیم که یو سرم درد گرفت و تصویری جلوی چشمم اومد که اون جلو همه منو بوسید و منم بهش تو گوشی زدم و دوباره بوسیدم و همه مارو زوج کردن
قبلش چی شد؟
★:توضیح میدی چی شده
†:تو ب من کیک پرتاب کردی یادت رفت تو به جذاب تریم مرد مدرسه و رییس باند مافیا این کار رو کردی
★:خب؟
†:یادت رفت و منم
لایو لیانگ
یهو یادم اومد من پرونده اونو داشتم و باید دست گیر میشد
که یهو داشت نزدیک تر بهم میشد
هنگ کردم که یهو بوسیدم این این کار واقعه هولش دادم دستم رو گرفت و منو به سمت خودش کشید و روی گردن یک رد بوسه گذاشت هولش دادم و یهو یکی بشت سرم گفت
♪:چه خبر لی لی
★:جان...لی لی
♪:اع یادم اومد گفتی با اسم کوچیک صدات نکنم
لایو لیانگ
منو بگو فکر میکردم لیانگ چنم چن اسممو ور داری میشه کوچیک
دختره انگار دوست صمیمیم بود...
۵.۹k
۰۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.