پارت 15¶
پارت 15¶
◣ ◢
█ █
█ █
◤ ◥
💜BTS💜
{فرشته ی تاریکم}
ویو من
رفتم خونه هرچی تمرکز میکردم آدرس دختر تاریک رو پیدا نمیکردم تو گوگل سرچ زدم ، من:کوک گوش کن ؛دختر تاریک اون آدم مهربونی هست و ات و تهیونگ باهم تنش دارن .
و دختر تاریک خواهر تهیونگ هستی ولی
به دلایل خواستی از هم جدا شدن.
کوک:هیممم خب مکانشو نگفته.
من:ن انگار باید به مغزم فشار بیارم
لیسا:سلاممم موفق شدید.
من:ن ن👎
لیسا:اوهوم
من:آی سرم خونه ی دختر تاریک کوک مکانشو بنویس سرم داشت میترکید .
من:خیابان............
و آدرسو بهش گفتم کوک هم با عجله نوشت لباس پوشیدیمو راه افتادیم.
لیسا:وای اینجا چقدر تاریک نه
من ک از خستگی تو ماشین خوابم بودم ؛
کوک:رسیدیم
من:( من در خماری) چی کجا رسیدیم ها تو باغ زیر باغ پشت باغ توی باغ
کوک🤣🤣🤣
لیسا🤣🤣🤣
من:چیه ها رسیدیم چرا میخندین 😅
یه باغ قشنگی بود ولی یه کنارش سیاه و قرمز بود.
دختر تاریک:سلام اینجا چیکار میکنید دنبال من هستین.
کوک:تو کی هستی ها؟!!
منم دختر تاریک مگه دنبالم نبودید منم دیگ منو نبیبیند.
من:اها دیدمت
فرشته ی تاریک:بلع کمک میخواستی؟
من:اره
ویو من
قضیه رو از اول تا آخر براش تعریف کردم یهو تهیونگ با چاقو زد تو شکمههههه
من:نه.................
_________________________________________________
پارت بعد قراره جنگی بشه 😎
Like:¹⁴
❤❤
◣ ◢
█ █
█ █
◤ ◥
💜BTS💜
{فرشته ی تاریکم}
ویو من
رفتم خونه هرچی تمرکز میکردم آدرس دختر تاریک رو پیدا نمیکردم تو گوگل سرچ زدم ، من:کوک گوش کن ؛دختر تاریک اون آدم مهربونی هست و ات و تهیونگ باهم تنش دارن .
و دختر تاریک خواهر تهیونگ هستی ولی
به دلایل خواستی از هم جدا شدن.
کوک:هیممم خب مکانشو نگفته.
من:ن انگار باید به مغزم فشار بیارم
لیسا:سلاممم موفق شدید.
من:ن ن👎
لیسا:اوهوم
من:آی سرم خونه ی دختر تاریک کوک مکانشو بنویس سرم داشت میترکید .
من:خیابان............
و آدرسو بهش گفتم کوک هم با عجله نوشت لباس پوشیدیمو راه افتادیم.
لیسا:وای اینجا چقدر تاریک نه
من ک از خستگی تو ماشین خوابم بودم ؛
کوک:رسیدیم
من:( من در خماری) چی کجا رسیدیم ها تو باغ زیر باغ پشت باغ توی باغ
کوک🤣🤣🤣
لیسا🤣🤣🤣
من:چیه ها رسیدیم چرا میخندین 😅
یه باغ قشنگی بود ولی یه کنارش سیاه و قرمز بود.
دختر تاریک:سلام اینجا چیکار میکنید دنبال من هستین.
کوک:تو کی هستی ها؟!!
منم دختر تاریک مگه دنبالم نبودید منم دیگ منو نبیبیند.
من:اها دیدمت
فرشته ی تاریک:بلع کمک میخواستی؟
من:اره
ویو من
قضیه رو از اول تا آخر براش تعریف کردم یهو تهیونگ با چاقو زد تو شکمههههه
من:نه.................
_________________________________________________
پارت بعد قراره جنگی بشه 😎
Like:¹⁴
❤❤
۲.۴k
۱۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.