روح الله عادت داشت سرکار خیلی از خودش کار بکشه ،وقتی کار
روح الله عادت داشت سرکار خیلی از خودش کار بکشه ،وقتی کار کم می شد ،ناراحت می شد وکلافه .معمولا زیاد به ما سرمی زد .سرماکه می خورد آلرژی هم همراهش بود .خیلی جوشانده براش درست می کردم .ونگرانش می شدم .مثل بچه هام، برام بود .مادامی که مریض بود من هم اذیت می شدم .دائم تو فکر این بودم چی درست کنم زود خوب بشه.بهش می گفتم ، اینقدر خودت رو اذیت نکن .اما می گفت باید کار کرد .مگه چقدر فرست داریم.از کم کاری سرکار خیلی بدش میامد. برای خودش کار می تراشید بی کار نباشه .
روح الله یک هفته به شهادتش، سرما خورده بود .زنگ که زد از پشت تلفن فهمیدم .هوا خیلی سرد بود .بهش گفتم روح الله مواظب خودت باش گفت حاج خانم ،مواظب باش چیه اینجا خیلی کاره ،سرماخوردگی چیزی نیست .به گفته ی دوستان ،اونجا همه کار می کرد وخسته نمی شد.همرزماش می گن خیلی خوشحال بوده ،تاحالا اینقدر خوشحال ندیده بودنش .
( خدایا هرچه دادم ،در راه توبود،داماد عزیزم ،جوانی دخترم ، مادر مسیر فرج آقا مصمم ایستادیم واز هرآنچه داریم خواهیم گذشت ،به شرط اینکه خدا از ماقبول کند.روح الله برای ماهمیشه زنده وماندگار هست .وجای اودر میان ما خالی نیست ،تا زمانی که راه اورا می رویم.اللهم رزقنا توفیق الشهادت فی سبیل الله )
به نقل از مادرخانوم بزرگوار #شهیدمدافع_حرم_روح_الله_قربانی
#فکر_نو #شهید #بسیجی #رزمندگان #مدافع_حرم #سوریه #شهادتت_مبارک
روح الله یک هفته به شهادتش، سرما خورده بود .زنگ که زد از پشت تلفن فهمیدم .هوا خیلی سرد بود .بهش گفتم روح الله مواظب خودت باش گفت حاج خانم ،مواظب باش چیه اینجا خیلی کاره ،سرماخوردگی چیزی نیست .به گفته ی دوستان ،اونجا همه کار می کرد وخسته نمی شد.همرزماش می گن خیلی خوشحال بوده ،تاحالا اینقدر خوشحال ندیده بودنش .
( خدایا هرچه دادم ،در راه توبود،داماد عزیزم ،جوانی دخترم ، مادر مسیر فرج آقا مصمم ایستادیم واز هرآنچه داریم خواهیم گذشت ،به شرط اینکه خدا از ماقبول کند.روح الله برای ماهمیشه زنده وماندگار هست .وجای اودر میان ما خالی نیست ،تا زمانی که راه اورا می رویم.اللهم رزقنا توفیق الشهادت فی سبیل الله )
به نقل از مادرخانوم بزرگوار #شهیدمدافع_حرم_روح_الله_قربانی
#فکر_نو #شهید #بسیجی #رزمندگان #مدافع_حرم #سوریه #شهادتت_مبارک
۳.۱k
۲۴ آذر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.