جانا به جز از عشق تو دیگر هوسم نیست

جانا به جز از عشق تو دیگر هوسم نیست
سوگند خورم من که بجای تو کسم نیست

امروز منم عاشق بی مونس و بی‌یار
فریاد همی خواهم و فریاد رسم نیست

در عشق نمی‌دانم درمان دل خویش
خواهم که کنم صبر ولی دست رسم
نیست
خواهم که به شادی نفسی با تو برآرم
از تنگ دلی جانا جای نفسم نیست

هر شب به سر کوی تو آیم متواری
با بدرقهٔ عشق تو بیم عسسم نیست

گویی که طلبکار دگر یاری رو رو
آری صنما محنت عشق تو بسم نیست
دیدگاه ها (۳۰)

اجیل قسطی!!!!تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!!!!

آمدی ﮔﺮﯾﻪ ﮐﻨﯽ ! ﺷﻌﺮ ﺑﺨﻮﺍﻧﯽ ، ﺑﺮﻭﯼ !!! ؟ﻧﺎﻣﻪﺍﯼ ﺧﯿﺲ ؛ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﻢ ...

و جوان ایرانی همچنان در پی کار!!!!!!!؟واکنش کارشناسانآمارهای...

@haghi43 در دلت یک غم زیباست ،دلم می گویدخسته ازشاید و اماست...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط