رفتنت را پنجره می دید و قلبش می شڪست
رفتنت را پنجره میدید و قلبش میشڪست
پرده هم پشت سرت دائم تڪان میداد دست..
درد دلتنگے سرایت ڪرده در دیوار هم
هی ترڪ، پشت ترک، پشت ترك... آخر شکست...
قاصدڪ میخواند در گوش دل پژمردهام
غم نخور! رفتہ ولے، خب...راه برگشتن کہ هست!
رفتے و عطر تنت بر صندلی جا مانده است
خاطراتت تا ابد بر قلب این خانہ نشست....
لحظہ لحظہ چشم خانہ چشمهای پنجره...
دست باد آمد نگاھ خانه را ناگاه... بست
#به_وقت_شعر
#دلتنگی_یعنی_حال_من
پرده هم پشت سرت دائم تڪان میداد دست..
درد دلتنگے سرایت ڪرده در دیوار هم
هی ترڪ، پشت ترک، پشت ترك... آخر شکست...
قاصدڪ میخواند در گوش دل پژمردهام
غم نخور! رفتہ ولے، خب...راه برگشتن کہ هست!
رفتے و عطر تنت بر صندلی جا مانده است
خاطراتت تا ابد بر قلب این خانہ نشست....
لحظہ لحظہ چشم خانہ چشمهای پنجره...
دست باد آمد نگاھ خانه را ناگاه... بست
#به_وقت_شعر
#دلتنگی_یعنی_حال_من
۷.۶k
۲۷ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.