فیک ران part6۹تو این پارت شاهدرفتار هایه عجیبه ایزاناعید
سانزو: پاشید صدا از اون وره...
ران: چ اهمیتی دارع ؟
سانزو: اگه یکی آسیب دیده باشع چی؟
ران: تو از کی تا حالا نگران بقیه هستی؟
سانزو: من فقط نگرانه ا/ت و مایکی ام...
خودت چی اگه ریندو یه چیزیش شده با.... اع...کجا میدوعییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟
کوکو: مطمعن باش دارع میره ا/ترو نجات بده..
سانزو: چعیییییبییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی؟[جیغ فرا بنفشه مایل به صورتی..]
*#سانزوژان_سونیکهتوکیوریونجرزبودن_هنرنیست
سانزو: مرتیکه یه برادر درختتتتتتتتتت سر جات وایسااااااااااااااااااااااااااااااا تو فقط حق داری رین رو نجات بدی دستت نباید به ا/ت بخورههههههههههههههههههه
کاکوچو از اونور با ایزانا و بقیه: میدونید...من فقط منتظرم بریم خونه این دو تا اردک ماهی رو خفهشونکنم....بعد یه لگدم بزنم تو دهنه اون مایکی...بعد با تانک از رو سه تاشون رد بشم...
ایزانا: من این اجازه رو میدم ک تو دو بار بزنی تو دهنش...
کاکوچو: 😐😐😐😐😐😐😐😐😐تو یکی خاهشن اظهار نظر نکن..!
ایزانا: کاکوچویه حمال تا لگده سوم رو تو صورته خودت پیاده نکردم خفه خون بگیر ...!
سانزو: عررررررررررررررررررررر اون چیهههههههههههههههههههههه
ران: خفه خون بگیرررررررررررر مرتیکه ی مریضضضض
سانزو: شما ها یه شیر دریاییی پیدااا کردییییییببدددددد عرررررررررررررررر
کاکوچو/ایزانا/کوکو: واتتتتتتتتتتت؟
*دوییدن...
ا/ت: بابا خفه شیدددددددد الان میترسهههه
یوزوها: حداقل آب پیدا کردیم....
سانزو: واقعن اون یه شیره دریاییههه؟
ران: نه عزیزم نمیبینی؟ این از اجداده ایزاناعه...
سانزو: ارع الان ک فک میکنم واقعن جده قدیمیشو پیدا کردیم...
ریندو: خب به همین مناسبت کوکو به همه ی ما پول میده...
کوکو: ک پول میدم ارع؟ بیاید الان پولو نشونتون میدم...
کاکوچو: من به تک تکتون پیشنهاد میکنم فرار کنید ...فهمیدید؟ فرارررررررررررررررررر
ایزانا سریع دسته کاکوچو رو میگیره و میزنه به چاک...
کاکوچو: داری چیکار میکنییییییی؟؟
ایزانا: تورو می دزدممممممممممممم
کاکوچو: چه گوعی میخوریییییییی؟
ایزانا: دارم میبرمت تو رو بخورم...نکبت
میخام بدزدمت و به یه نقطه ی جزیره
بریم و یه زندگی جدید برایه خودمون
شروع کنیم...و شاید تشکیل خانواده
بدیممممم چطورهههههه؟؟هاععععع؟
نظرت چیههههه؟ عالیه نهههههههه؟
کاکوچو: تو از شدته گرسنگی و بی خابی زده به سرت فهمیدیییییییییییییییییییی؟
ایزانا: ارع ارع عقلمو از دست دادم میخام با
خدمتکاران افسانه ایم تشکیل خونواده بدم
احمقانس پس مقامه تو به صدره اعظمه من تغییر کرددددد پس الان منطقیه باهات تشکیل
خانواده بدم ارع پادشاه×وزیر ارععععععععع
ماله منیییییییییی *جیغه فرا بنفش میکشه
ران: چ اهمیتی دارع ؟
سانزو: اگه یکی آسیب دیده باشع چی؟
ران: تو از کی تا حالا نگران بقیه هستی؟
سانزو: من فقط نگرانه ا/ت و مایکی ام...
خودت چی اگه ریندو یه چیزیش شده با.... اع...کجا میدوعییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟
کوکو: مطمعن باش دارع میره ا/ترو نجات بده..
سانزو: چعیییییبییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی؟[جیغ فرا بنفشه مایل به صورتی..]
*#سانزوژان_سونیکهتوکیوریونجرزبودن_هنرنیست
سانزو: مرتیکه یه برادر درختتتتتتتتتت سر جات وایسااااااااااااااااااااااااااااااا تو فقط حق داری رین رو نجات بدی دستت نباید به ا/ت بخورههههههههههههههههههه
کاکوچو از اونور با ایزانا و بقیه: میدونید...من فقط منتظرم بریم خونه این دو تا اردک ماهی رو خفهشونکنم....بعد یه لگدم بزنم تو دهنه اون مایکی...بعد با تانک از رو سه تاشون رد بشم...
ایزانا: من این اجازه رو میدم ک تو دو بار بزنی تو دهنش...
کاکوچو: 😐😐😐😐😐😐😐😐😐تو یکی خاهشن اظهار نظر نکن..!
ایزانا: کاکوچویه حمال تا لگده سوم رو تو صورته خودت پیاده نکردم خفه خون بگیر ...!
سانزو: عررررررررررررررررررررر اون چیهههههههههههههههههههههه
ران: خفه خون بگیرررررررررررر مرتیکه ی مریضضضض
سانزو: شما ها یه شیر دریاییی پیدااا کردییییییببدددددد عرررررررررررررررر
کاکوچو/ایزانا/کوکو: واتتتتتتتتتتت؟
*دوییدن...
ا/ت: بابا خفه شیدددددددد الان میترسهههه
یوزوها: حداقل آب پیدا کردیم....
سانزو: واقعن اون یه شیره دریاییههه؟
ران: نه عزیزم نمیبینی؟ این از اجداده ایزاناعه...
سانزو: ارع الان ک فک میکنم واقعن جده قدیمیشو پیدا کردیم...
ریندو: خب به همین مناسبت کوکو به همه ی ما پول میده...
کوکو: ک پول میدم ارع؟ بیاید الان پولو نشونتون میدم...
کاکوچو: من به تک تکتون پیشنهاد میکنم فرار کنید ...فهمیدید؟ فرارررررررررررررررررر
ایزانا سریع دسته کاکوچو رو میگیره و میزنه به چاک...
کاکوچو: داری چیکار میکنییییییی؟؟
ایزانا: تورو می دزدممممممممممممم
کاکوچو: چه گوعی میخوریییییییی؟
ایزانا: دارم میبرمت تو رو بخورم...نکبت
میخام بدزدمت و به یه نقطه ی جزیره
بریم و یه زندگی جدید برایه خودمون
شروع کنیم...و شاید تشکیل خانواده
بدیممممم چطورهههههه؟؟هاععععع؟
نظرت چیههههه؟ عالیه نهههههههه؟
کاکوچو: تو از شدته گرسنگی و بی خابی زده به سرت فهمیدیییییییییییییییییییی؟
ایزانا: ارع ارع عقلمو از دست دادم میخام با
خدمتکاران افسانه ایم تشکیل خونواده بدم
احمقانس پس مقامه تو به صدره اعظمه من تغییر کرددددد پس الان منطقیه باهات تشکیل
خانواده بدم ارع پادشاه×وزیر ارععععععععع
ماله منیییییییییی *جیغه فرا بنفش میکشه
۱۶.۴k
۱۱ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.