چشم من چشم تو را دید ولی دیده نشد

چشم من، چشم تو را دید ولی دیده نشد
من همانم که پسندید و پسندیده نشد
یاد لب‌های تو افتادم و با خود گفتم:
غنچه‌ای بود که گل کرد ولی چیده نشد
من نظربازم و کم معصیتی نیست ولی
چه بسا طعنه زدن‌های تو بخشیده نشد
ای که مهرت نرسیده است به من! باور کن
هیچ‌کس قدر من از قهر تو رنجیده نشد
عاشقت بودم و این را به هزاران ترفند
سعی کردم که بفهمانم و فهمیده نشد
سجاد سامانی
دیدگاه ها (۳)

هرکه عیب دگران پیش تو اوردو شمردبی گمان عیب توپیش دگران خواه...

‏صدا کن مراصدای تو خوب استبیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهای...

مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هستیا شب و روز به جز فکر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط