وقتی عضو هشتم گروهی
ویو ا/ت
گوشیم زنگ خورد ایو بود جوابشو دادم چند وقتی بود که باهاش حرف نزده بودم از وقتی که سولی از پیشمون رفت فقط سه چهار بار بهم رفتیم بیرون به هر حال گوشی رو جواب دادم
ایو: سلام ا/ت چه خبرا
ا/ت سلام ایو خوبی هیچی والا سلامتی تو چیکارا میکنی شنیدم این چند وقت سرت خیلی شلوغه
ایو: اره خیلی سر فیلمبرداری بودم الان برگشتم خونه میخواستم بگم که برای شام بیا خونه من اگه دوست داری یه نفر رو هم با خودت بیار آخه من با لی جونگ سوکم تو هم میتونی با یه نفر بیای خوش میگذره
ا/ت: مرسی
فک کنم بیام آخه باید یکم حال و هوا عوض کنم و شاید یه نفرو با خودم آوردم
ایو: باشه پس منتظرتم
خداحافظ
ا/ت: خداحافظ
ویو ا/ت
با خودم گفتم که ایو گفت میتونم یه نفر رو با خودم ببرم فک کنم پسرا باهام نیان ولی یه نفر رو سراغ دارم که باهام میاد و باهاش صمیمی ام فیلیکس
اون میتونه باهام بیاد بهتره بهش زنگ بزنم
بهش زنگ زدم و اون جواب داد
فیلیکس:سلام ا/ت چه خبرا چند وقتیه اصلا بهم زنگ نمیزنی(خیلی صمیمانه و با شوخی)
ا/ت: سلام فیلیکس ممنون چ میدونم والا این چند وقت سرم شلوغ بوده میخواستم بدونم امشب میتونی باهام بیای به یه مهمونی چهار نفره
فیلیکس: اره حتما خونه کی؟؟
ا/ت: الان ایو بهم زنگ زد و گفت یه نفر رو میتونی با خودت بیاری اونم با لی جونگ سوک میاد
فیلیکس: باشه حتما باهات میام
ا/ت: باشه مرسی
بای
فیلیکس: خدافظ👋
ویو ا/ت
تقریبا شب شد و من خودم رو حاضر کردم و آماده بودم فیلیکس اومد دنبالم پسرا خونه نبودن که بهم گیر بدن کجا میری با کی میری کی برمیگردی و این حرفا و راحت اومدم بیرون
فیلیکس با ماشینش منتظرم بود و من سوار ماشین شدم و با هم رفتیم و وست راه .....
گوشیم زنگ خورد ایو بود جوابشو دادم چند وقتی بود که باهاش حرف نزده بودم از وقتی که سولی از پیشمون رفت فقط سه چهار بار بهم رفتیم بیرون به هر حال گوشی رو جواب دادم
ایو: سلام ا/ت چه خبرا
ا/ت سلام ایو خوبی هیچی والا سلامتی تو چیکارا میکنی شنیدم این چند وقت سرت خیلی شلوغه
ایو: اره خیلی سر فیلمبرداری بودم الان برگشتم خونه میخواستم بگم که برای شام بیا خونه من اگه دوست داری یه نفر رو هم با خودت بیار آخه من با لی جونگ سوکم تو هم میتونی با یه نفر بیای خوش میگذره
ا/ت: مرسی
فک کنم بیام آخه باید یکم حال و هوا عوض کنم و شاید یه نفرو با خودم آوردم
ایو: باشه پس منتظرتم
خداحافظ
ا/ت: خداحافظ
ویو ا/ت
با خودم گفتم که ایو گفت میتونم یه نفر رو با خودم ببرم فک کنم پسرا باهام نیان ولی یه نفر رو سراغ دارم که باهام میاد و باهاش صمیمی ام فیلیکس
اون میتونه باهام بیاد بهتره بهش زنگ بزنم
بهش زنگ زدم و اون جواب داد
فیلیکس:سلام ا/ت چه خبرا چند وقتیه اصلا بهم زنگ نمیزنی(خیلی صمیمانه و با شوخی)
ا/ت: سلام فیلیکس ممنون چ میدونم والا این چند وقت سرم شلوغ بوده میخواستم بدونم امشب میتونی باهام بیای به یه مهمونی چهار نفره
فیلیکس: اره حتما خونه کی؟؟
ا/ت: الان ایو بهم زنگ زد و گفت یه نفر رو میتونی با خودت بیاری اونم با لی جونگ سوک میاد
فیلیکس: باشه حتما باهات میام
ا/ت: باشه مرسی
بای
فیلیکس: خدافظ👋
ویو ا/ت
تقریبا شب شد و من خودم رو حاضر کردم و آماده بودم فیلیکس اومد دنبالم پسرا خونه نبودن که بهم گیر بدن کجا میری با کی میری کی برمیگردی و این حرفا و راحت اومدم بیرون
فیلیکس با ماشینش منتظرم بود و من سوار ماشین شدم و با هم رفتیم و وست راه .....
۷.۸k
۱۰ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.