می روم اما بدان یک سنگ هم خواهد شکست

می روم اما بدان یک سنگ هم خواهد شکست

آنچنان که تار و پود قلب من از هم گسست

می روم با زخم هایی مانده از یک سال سرد

آن همه برفی کهآمد آشیانم را شکست

می روم اما نگویی بی وفا بود و نماند

از هجوم سایه ها دیگرنگاهم خسته است

راستی: یادت بماند از گناه چشم تو

تاول غربت به روی باغ احساسم نشست

طرح ویران کردنم اما عجیب و ساده بود

روی جلد خاطراتم دست طوفان نقش بست

تقدیم به کبوتری که جلد بام دیگری شد
دیدگاه ها (۲)

.

بفرمایید میوه...

...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط