پارت 1
پارت 1
ویو می چا
امروز با صدای آلارم گوشیم از خواب بیدار شدم بابام مثل همیشه خونه نبود.رفتم دستشویی کارای لازمه رو کردم و اومدم یه ارایش لایت کردم لباس فرم مدرسه رو پوشیدم بعد راه افتادم مدرسه. نزدیکای مدرسه بودم که یه پسره اومد جلوم رو گرفت و گفت:سلام لیدی امشب مهمون من میشی یکم بهم حال بدی؟
+مزاحم نشو برو اونور
پسره : عه پس خشن هم که هستی
+گفتم برو کنار (بعد هلش دادم کنار)
خواستم فرار کنم که دستمو گرفت منو کبوند به دیوار، میخواست منو ببوسه ولی من همون موقع جیغ زدم که دیدم یه پسر جذاب اومدو منو نجات داد. وایییی خیلی جذاب بود.
ویو کوک
امروز هم با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم کار های لازمه رو کردم بعد تصمیم گرفتم برم یکم باماشین شهر رو بگردم. سوار ماشین شدم راه افتادم. داشتم همینطور رانندگی میکردم که صدای جیغ یه دختر اومد رفتم به جایی که صدای جیغ ازش اومد همون موقع دیدم یه پسر داره یه دختر رو بزور میبوسه. زود از ماشین پیاده شدم و رفتم دختره رو نجات دادم خیلی دختر کیوت ی بود. معلوم بود همون موقع که دیدمش عاشقش شدم.
_ خوبین
+بله ممنونم که منو نجات دادین
_ خواهش می کنم می تونم اسمتون رو بپرسم؟
+بله من کیم می چا هستم و شما
_من هم جئون جونگ کوک هستم می تونید کوک صدام کنید
ویو می چا
اون اسمم رو پرسید و منم گفتم اون گفت اسمش کوکه اون مرد خیلی جذابی بودبعد یادم اومد مدرسه دارم بدو بدو رفتم مدرسه لیا رو دیدم تا دیدمش سریع پریدم بغلش
/سلام می چا خوبی
+سلام خره من خوبم تو خوبی
/بیا بریم سر کلاس دیر شد
+باشه خره
رفتیم سر کلاس نشستیم معلم اومد درس داد و تو زنگ اخر مدیر اومد گفت چون روز آخر شب ساعت 7 میخوایم بریم بار. خیلی خوش حال شدم چون بابام هیچوقت نمیزاشت برم رفتم به لیا هم گفتم بیاد خونم تا بریم لباس بگیریم
رفتیم توی یه پاساژ بزرگ من یک لباس مشکی برداشتم یکم باز بود ولی خیلی قشنگ بودو لیا هم یه لباس مشکی خیلی خوشگل برداشت(میزارم)
فعلا شرت نداره
ویو می چا
امروز با صدای آلارم گوشیم از خواب بیدار شدم بابام مثل همیشه خونه نبود.رفتم دستشویی کارای لازمه رو کردم و اومدم یه ارایش لایت کردم لباس فرم مدرسه رو پوشیدم بعد راه افتادم مدرسه. نزدیکای مدرسه بودم که یه پسره اومد جلوم رو گرفت و گفت:سلام لیدی امشب مهمون من میشی یکم بهم حال بدی؟
+مزاحم نشو برو اونور
پسره : عه پس خشن هم که هستی
+گفتم برو کنار (بعد هلش دادم کنار)
خواستم فرار کنم که دستمو گرفت منو کبوند به دیوار، میخواست منو ببوسه ولی من همون موقع جیغ زدم که دیدم یه پسر جذاب اومدو منو نجات داد. وایییی خیلی جذاب بود.
ویو کوک
امروز هم با صدای آلارم گوشیم بیدار شدم کار های لازمه رو کردم بعد تصمیم گرفتم برم یکم باماشین شهر رو بگردم. سوار ماشین شدم راه افتادم. داشتم همینطور رانندگی میکردم که صدای جیغ یه دختر اومد رفتم به جایی که صدای جیغ ازش اومد همون موقع دیدم یه پسر داره یه دختر رو بزور میبوسه. زود از ماشین پیاده شدم و رفتم دختره رو نجات دادم خیلی دختر کیوت ی بود. معلوم بود همون موقع که دیدمش عاشقش شدم.
_ خوبین
+بله ممنونم که منو نجات دادین
_ خواهش می کنم می تونم اسمتون رو بپرسم؟
+بله من کیم می چا هستم و شما
_من هم جئون جونگ کوک هستم می تونید کوک صدام کنید
ویو می چا
اون اسمم رو پرسید و منم گفتم اون گفت اسمش کوکه اون مرد خیلی جذابی بودبعد یادم اومد مدرسه دارم بدو بدو رفتم مدرسه لیا رو دیدم تا دیدمش سریع پریدم بغلش
/سلام می چا خوبی
+سلام خره من خوبم تو خوبی
/بیا بریم سر کلاس دیر شد
+باشه خره
رفتیم سر کلاس نشستیم معلم اومد درس داد و تو زنگ اخر مدیر اومد گفت چون روز آخر شب ساعت 7 میخوایم بریم بار. خیلی خوش حال شدم چون بابام هیچوقت نمیزاشت برم رفتم به لیا هم گفتم بیاد خونم تا بریم لباس بگیریم
رفتیم توی یه پاساژ بزرگ من یک لباس مشکی برداشتم یکم باز بود ولی خیلی قشنگ بودو لیا هم یه لباس مشکی خیلی خوشگل برداشت(میزارم)
فعلا شرت نداره
۵.۹k
۰۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.