دیگر گذشته از سر و سامان من مپرس

دیگر گذشته از سر و سامان من مپرس
من بی تو دست از این سرو سامان کشیده ام

#شهریار
دیدگاه ها (۱)

طعنه بر ما مزن ای دوست که خود معترفیم دف زنان بر سر بازار به...

روح تو را که دید خدا، گوهر آفرید...احساس را دمید به گل، #دخت...

ای غم بگو از دست تو آخر کجا باید شدندر گوش...

دست تو کشیده کن

در دل دردیست از تو پنهان که مپرستنگ آمده چندان دلم از جان که...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط