در این تاریکی
در این تاریکی
روشنی کجاست
قایق بی سرنشین
میان موج های متلاطم
خورشید بی رمق می تابد
به رسم عادت
ماه پنهان پشت ابر
سبزه ی گم شده
بین سنگلاخ
ستارگان بی فروغ
میان پهلوی آسمان
گل پژمرده
محتاج آب
دل شکسته
در پی مرحم
دستانم بوسه ی تو را می خواهند
محتاج طمع لب های تو
روح خسته و آزرده ام
با عطر تنت آرام می گیرد
جسم درد مندم
خود را به سمت تو سوق می دهد
بند بند وجودم تو را می طلبد
تو بی رحمانه
از کنار اشک های شورم گذشتی
جوهر خشک شده
یادآورد نامه های نخوانده
چشم هایم دگر توان انتظار را ندارند
فریاد امید های از دست رفته ام
را نشنیدم
قلب احمق و عاشقم
تمام منطق را زیر پا گذاشت
برای تو
میان مغز و قلبم آشوب است
کور و کر شدم
با طلسم عشق
#me
روشنی کجاست
قایق بی سرنشین
میان موج های متلاطم
خورشید بی رمق می تابد
به رسم عادت
ماه پنهان پشت ابر
سبزه ی گم شده
بین سنگلاخ
ستارگان بی فروغ
میان پهلوی آسمان
گل پژمرده
محتاج آب
دل شکسته
در پی مرحم
دستانم بوسه ی تو را می خواهند
محتاج طمع لب های تو
روح خسته و آزرده ام
با عطر تنت آرام می گیرد
جسم درد مندم
خود را به سمت تو سوق می دهد
بند بند وجودم تو را می طلبد
تو بی رحمانه
از کنار اشک های شورم گذشتی
جوهر خشک شده
یادآورد نامه های نخوانده
چشم هایم دگر توان انتظار را ندارند
فریاد امید های از دست رفته ام
را نشنیدم
قلب احمق و عاشقم
تمام منطق را زیر پا گذاشت
برای تو
میان مغز و قلبم آشوب است
کور و کر شدم
با طلسم عشق
#me
۵.۷k
۱۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.