برو ای طبیبم از سر که خبر زسر ندارم

برو ای طبیبم از سر که خبر زسر ندارم
به خدا رها کنم جان که زجان خبر ندارم
#حافظ

@siahchal2
دیدگاه ها (۱)

قطره تویی بحر تویی لطف تویی قهر توییقند تویی زهر تویی بیش می...

کتابی پاره بودم بی حضورتهزاران خط دنیـا بر دل م بـودورق ها.....

دلبر که جان فرسود از او کام دلم نگشود از اونومید نتوان بود ا...

مست عشقم مست شوقم مست دوست مست معشوقی که عالم مست اوست #مولا...

اگر ســاقی حسین است،من می نخورده مستمخبر از خود ندارم،که بود...

دل از من برد و روی از من نهان کرد خدا را با که این بازی توان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط