^ تک پارتی از جونگ کوک^
وارد خونه شدی..
خونه خالی بود..نه جونگکوک بود و نه سوجونگ!
سوجونگ پسرتون بود..خیلی شیطون و بامزه بود،.
بلند اسمشون رو صدا زدی: جونگکوکا..سوجونگی..
اما هیچ صدایی نیومد..کم کم داشتی نگران میشدی!
کت قهوهای رنگت رو ، روی کاناپه گذاشتی و با سرعت به طبقه بالا رفتی..
در اتاق سوجونگ و باز کردی و دیدی صدای خنده میاد..
متوجه شدی که دوتاشون توی حمومن.
در حموم و باز کردی که با جونگکوک و سوجونگ مواجه شدی..با چندتا عروسک اردک..
پوکر فیس و دست به کمر نگاهشون کردی: یااااا..هیچ میدونید چقدر نگران شدم؟
جونگکوک با خنده لب زد: ببخشید خانم غرغرو
ادامه داد..
جونگکوک: حوصلمون سر رفته بود..گفتیم یه حموم دوتایی بکنیم.
هوفی کشیدی و لب زدی: خب..با یه حموم سه نفره چطورید؟
سوجونگ خندید و دستاش رو تکون داد..
جونگکوک هم با خنده لب زد: معلومه که خوبیم..بدو بیا جوجه
خندیدی و ادامه دادی: اوکیی
و پریدی توی وان..
باهم کف بازی میکردید و میخندیدید..
و تو خوشحال بودی که کنار جونگکوک و پسرتون بودی:)
خوب شدد؟
فکر کنم نه!
ولی خب نظرتون رو بگید..بوسس:>
به عشق تعطیلیییییچبلمبمیپسبن
خونه خالی بود..نه جونگکوک بود و نه سوجونگ!
سوجونگ پسرتون بود..خیلی شیطون و بامزه بود،.
بلند اسمشون رو صدا زدی: جونگکوکا..سوجونگی..
اما هیچ صدایی نیومد..کم کم داشتی نگران میشدی!
کت قهوهای رنگت رو ، روی کاناپه گذاشتی و با سرعت به طبقه بالا رفتی..
در اتاق سوجونگ و باز کردی و دیدی صدای خنده میاد..
متوجه شدی که دوتاشون توی حمومن.
در حموم و باز کردی که با جونگکوک و سوجونگ مواجه شدی..با چندتا عروسک اردک..
پوکر فیس و دست به کمر نگاهشون کردی: یااااا..هیچ میدونید چقدر نگران شدم؟
جونگکوک با خنده لب زد: ببخشید خانم غرغرو
ادامه داد..
جونگکوک: حوصلمون سر رفته بود..گفتیم یه حموم دوتایی بکنیم.
هوفی کشیدی و لب زدی: خب..با یه حموم سه نفره چطورید؟
سوجونگ خندید و دستاش رو تکون داد..
جونگکوک هم با خنده لب زد: معلومه که خوبیم..بدو بیا جوجه
خندیدی و ادامه دادی: اوکیی
و پریدی توی وان..
باهم کف بازی میکردید و میخندیدید..
و تو خوشحال بودی که کنار جونگکوک و پسرتون بودی:)
خوب شدد؟
فکر کنم نه!
ولی خب نظرتون رو بگید..بوسس:>
به عشق تعطیلیییییچبلمبمیپسبن
- ۴۷.۸k
- ۰۵ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط