خاطره
خاطره
شاید خیلیا درموردشهرفرنگ اطلاعی نداشته باشند ولی یادم میاد بچه که بودیم یه پیرمرد شهرفرنگی چن روزی توخونمون بود حالا یا مهمان یا درراه مانده که به ما پناه اورده بود شبا که پیرمردمیومدمن وداداشا وابجیام وقتی میخاستیم دزدکی توشهرفرنگش نگاه کنیم هممون ناراحت میشدیم هرچن که چیزی ازش کم نمیشدولی چون وجدان کودکانه خیلی پاکه همش میگفتیم ما که به عموشهرفرنگی پول ندادیم گناه داره که نگاه کنیم .
یادش بخیر چه دوران پاکی بودکودکی وچه دوران پاکی بود گذشته ایران
یادش بخیر.....
شاید خیلیا درموردشهرفرنگ اطلاعی نداشته باشند ولی یادم میاد بچه که بودیم یه پیرمرد شهرفرنگی چن روزی توخونمون بود حالا یا مهمان یا درراه مانده که به ما پناه اورده بود شبا که پیرمردمیومدمن وداداشا وابجیام وقتی میخاستیم دزدکی توشهرفرنگش نگاه کنیم هممون ناراحت میشدیم هرچن که چیزی ازش کم نمیشدولی چون وجدان کودکانه خیلی پاکه همش میگفتیم ما که به عموشهرفرنگی پول ندادیم گناه داره که نگاه کنیم .
یادش بخیر چه دوران پاکی بودکودکی وچه دوران پاکی بود گذشته ایران
یادش بخیر.....
- ۳۸۳
- ۲۴ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط