بداهه ای برای عزیزترینم
بداهه ای برای عزیزترینم
مادر مهربانم....
من آن سنگ درون ریگزارم
ولی بر بودنت امیدوارم
فقط میترسم از روزی که بینم
تو را قرآن بگیری بر مزارم
پلان ریزش اشک تو دردیست
که باید کرد کات از روزگارم
بقدری دوستت دارم که هر روز
تو را در عمق قلبم میگزارم
تو مثل سایه بالای سرم باش
که من آرامشی جز این ندارم
خدا را شکر وقت با تو بودن
تمام لحظه ها را میشمارم
زمان دست بوسیِ تو انگار
نشاط صبح را در سینه دارم
بهشتی را که داری زیر پایت
من از سبحان سرمد خواستارم
بدی کردم بجز خوبی ندیدم
من از مِهر نگاهت شرمسارم...
مادر مهربانم....
من آن سنگ درون ریگزارم
ولی بر بودنت امیدوارم
فقط میترسم از روزی که بینم
تو را قرآن بگیری بر مزارم
پلان ریزش اشک تو دردیست
که باید کرد کات از روزگارم
بقدری دوستت دارم که هر روز
تو را در عمق قلبم میگزارم
تو مثل سایه بالای سرم باش
که من آرامشی جز این ندارم
خدا را شکر وقت با تو بودن
تمام لحظه ها را میشمارم
زمان دست بوسیِ تو انگار
نشاط صبح را در سینه دارم
بهشتی را که داری زیر پایت
من از سبحان سرمد خواستارم
بدی کردم بجز خوبی ندیدم
من از مِهر نگاهت شرمسارم...
- ۶۳۲
- ۲۸ اسفند ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط