Part 1
ویو ات :
با صدای آلارم گوشیم، به آرومی چشمام رو باز کردم . ساعت ۷ صبح بود . پاشدم رفتم دسشویی کارای لازم رو کردم و رفتم پایین تا صبحانه بخورم .بعد صبحانه ، برگشتم بالا و یه دوش ۲۰ مینی گرفتم . موهامو خشک کردم ، یک میکاپ ساده کردم و لباسامو پوشیدم .
کیفمو سوئیچ ماشین رو برداشتم و به سمت کمپانی هایب حرکت کردم .
دیروز برام یک درخواستی اومده بود که عکاسشون بشم و منم کلی فکر کرده بودم جوری که دیگه هیچی به مغزم نمیرسید . بالاخره رسیدم .
ماشینو پارک کردم و وارد شدم .
...: بفرمایین با کی کار داشتین ؟
+سلام ، من جانگ ات هس....
...: آها بله ببخشید شما عکاس معروف هستید ، نه ؟ طبقه ۳ سمت راست اولین اتاق باید برید
تشکر کردم و میخواستم برم که گوشیم زنگ خورد . داشتم از کیفم درش میآوردم و راه میرفتم که به یکی برخورد کردم . سرمو آوردم بالا که با ....... چییییییی با کیییییییییم تهییییییییییوووونگ مواجه شدم . چشمام گرد شده بود که گوشی از دستم افتاد .
_ معذرت میخوام
میخواست خم سه گوشیمو بده که سریع خم شدم و گوشیمو برداشتم اما همون لحظه دست کیم تهیونگ روی دستم قرار گرفت .سریع بلند شدم و اونم بلند شد . تعظیم کردم و
+خیلی متاسفم ندیدمتون
_مشکلی نیست
بعدش هم هردو تعطیم کوتاهی کردیم و به راه خودمون ادامه دادیم .
اصلا از گوشیم یادم رفت سریع بازش کردم . یجی زنگ زده بود .( خب شخصیت جدید : هوانگ یجی ( عضو ایتزی )که دوست صمیمی ات عه و ۲۳ سالشه با × )
+سلاممم
_هیییی دختر جون چرا جواب نمیدییییی ( طلبکار )
+بعدا برات سر فرصت تعریف میکنم برگات بریزه
_اووووو اتفاق خاصی افتادهههه ؟
+ارهههه ، ولی من باید برم . اومدم کمپانی هایب برای درخواست عکاسیشون .
_اوووو دختر معروف شدی ، منم باید برم ، فایتینگ . بابای
+باااای
سوار آسانسور شدم و رفتم طبقه سه . رفتم دم در همون اتاق و در زدم . اجازه ورود که
گرفتم وارد شدم و درو بستم که با پی دی نیم مواجه شدم .
پدن : اوه ، سلام خانم جانگ . از اشناییتون خیلی خوشبختم . بفرمایید بشینید .
سلام کردم و رفتم نشستم .
پدن : خب ، یعنی درخواستمون رو قبول کردین ؟
+راستش ، فعلا میخوام بدونم اگر بخوام عکاستون بشم باید چیکار کنم ، ممکنه ؟
پدن : بله البته ، ما هر وقت لازم به عکاسی بود بهتون زمان و لوکیشن و ... رو میگیم و شما فقط باید بیاین و اون مدل و طرحی که میخوایم رو از آیدل عکس بگیرین
یکم مکث کردم و
+از چه آیدل هایی عکس میگیرم ؟
پدن : از هر آیدلی که توی کمپانی ما هست
کمی فکر کردم و
+قبول میکنم
معلوم بود خیلی خوشحال شده . فرمی که بهم داد رو پر کردم و خداحافظی کردم و برگشتم پایین .
________________
اسلاید اول لباس ات
اسلاید دوم لباس ته
بالاخره گذاشتم بعد سالها 😂👍🏻
با صدای آلارم گوشیم، به آرومی چشمام رو باز کردم . ساعت ۷ صبح بود . پاشدم رفتم دسشویی کارای لازم رو کردم و رفتم پایین تا صبحانه بخورم .بعد صبحانه ، برگشتم بالا و یه دوش ۲۰ مینی گرفتم . موهامو خشک کردم ، یک میکاپ ساده کردم و لباسامو پوشیدم .
کیفمو سوئیچ ماشین رو برداشتم و به سمت کمپانی هایب حرکت کردم .
دیروز برام یک درخواستی اومده بود که عکاسشون بشم و منم کلی فکر کرده بودم جوری که دیگه هیچی به مغزم نمیرسید . بالاخره رسیدم .
ماشینو پارک کردم و وارد شدم .
...: بفرمایین با کی کار داشتین ؟
+سلام ، من جانگ ات هس....
...: آها بله ببخشید شما عکاس معروف هستید ، نه ؟ طبقه ۳ سمت راست اولین اتاق باید برید
تشکر کردم و میخواستم برم که گوشیم زنگ خورد . داشتم از کیفم درش میآوردم و راه میرفتم که به یکی برخورد کردم . سرمو آوردم بالا که با ....... چییییییی با کیییییییییم تهییییییییییوووونگ مواجه شدم . چشمام گرد شده بود که گوشی از دستم افتاد .
_ معذرت میخوام
میخواست خم سه گوشیمو بده که سریع خم شدم و گوشیمو برداشتم اما همون لحظه دست کیم تهیونگ روی دستم قرار گرفت .سریع بلند شدم و اونم بلند شد . تعظیم کردم و
+خیلی متاسفم ندیدمتون
_مشکلی نیست
بعدش هم هردو تعطیم کوتاهی کردیم و به راه خودمون ادامه دادیم .
اصلا از گوشیم یادم رفت سریع بازش کردم . یجی زنگ زده بود .( خب شخصیت جدید : هوانگ یجی ( عضو ایتزی )که دوست صمیمی ات عه و ۲۳ سالشه با × )
+سلاممم
_هیییی دختر جون چرا جواب نمیدییییی ( طلبکار )
+بعدا برات سر فرصت تعریف میکنم برگات بریزه
_اووووو اتفاق خاصی افتادهههه ؟
+ارهههه ، ولی من باید برم . اومدم کمپانی هایب برای درخواست عکاسیشون .
_اوووو دختر معروف شدی ، منم باید برم ، فایتینگ . بابای
+باااای
سوار آسانسور شدم و رفتم طبقه سه . رفتم دم در همون اتاق و در زدم . اجازه ورود که
گرفتم وارد شدم و درو بستم که با پی دی نیم مواجه شدم .
پدن : اوه ، سلام خانم جانگ . از اشناییتون خیلی خوشبختم . بفرمایید بشینید .
سلام کردم و رفتم نشستم .
پدن : خب ، یعنی درخواستمون رو قبول کردین ؟
+راستش ، فعلا میخوام بدونم اگر بخوام عکاستون بشم باید چیکار کنم ، ممکنه ؟
پدن : بله البته ، ما هر وقت لازم به عکاسی بود بهتون زمان و لوکیشن و ... رو میگیم و شما فقط باید بیاین و اون مدل و طرحی که میخوایم رو از آیدل عکس بگیرین
یکم مکث کردم و
+از چه آیدل هایی عکس میگیرم ؟
پدن : از هر آیدلی که توی کمپانی ما هست
کمی فکر کردم و
+قبول میکنم
معلوم بود خیلی خوشحال شده . فرمی که بهم داد رو پر کردم و خداحافظی کردم و برگشتم پایین .
________________
اسلاید اول لباس ات
اسلاید دوم لباس ته
بالاخره گذاشتم بعد سالها 😂👍🏻
۶.۷k
۲۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.