:تو چی هوم
""نمی تونم راه برم
دخترکشو برآید بلند کرد و به سمت خروجی حرکت کرد
:ممنون هیونگ
؛؛خواهش
.. ته شیرینی من یادت نره
::بیا برو تو کوچه
فلش به داخل خونه
""اوپا میشه بغلم کنی
::که اوپا هوم
""ببخشید به خدا هواسم نبود
ته بدون حرفی لبای دخترکش اسیر کرد
بعد چند مین ته ته از ات جدا شد
::دخترم من قرار نیست باهات رابطه برقرار کنم
فقط میخوام ببوسمت باشه
ات با تردید و ترس سرس رو تکون داد
و ته دوباره مشغول چشیدن دخترکش شد
::تو فقطو فقط مالمنی تو برای منی تو اموال منی
پایان
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.