آمدم پیش دوچشمانت بمیرم نیستی

آمدم پیش دوچشمانت بمیرم نیستی
ازشفای بوسه‌ات‌حاجت‌بگیرم نیستی

میروم شایدکه بعداز مردنم‌ یادم‌کنی
بی‌توحکم‌مرگ خودرا‌میپذیرم‌نیستی

غرق رویاهای شیرین توخسرومیشوم
مثل فرهادی‌سحرگاهان فقیرم‌نیستی

نیستی‌طوفان ‌بپاکردی به دریای دلم
بادبان‌بشکسته‌درطوفان‌اسیرم‌نیستی

سینه ازتیر نگاهت زخم دارد تا ابد
تاقیامت‌عاشق‌این زخم وتیرم‌نیستی

درتنور غصه میسوزم میان شعله ها
زیرسنگ آسیاب غم خمیرم نیستی

منتظرچشمان بیخوابم‌براه‌قاصدی
مثل من مشتاق یک نامه برایم نیستی
دیدگاه ها (۱)

گر بوسه می خواهی بیا، یک نه دو صد بستان برواین جا تن بی جان ...

در این کورانِ تنهایی ، صدای باد آرام استبیا برگرد شیرینم ، ب...

بازی زندگی بازی بومرنگ هاستپندار،کردار و سخنانماندیر یا زودو...

دوباره شعر جدیدی برایچشمانتتمام قافیه هایم فدایچشمانتچه کعبه...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط