حضور گرم و عزیز توست تمام سهم من از شادی

حضور گرم و عزیزِ توست، تمام سهم من از شادی
به من که وارث عشاقم رسیده ثروت اجدادی

مرا که گُنگم و پا در گل، چکار بود به شعر و شور؟
هوای همنفسی با تو مرا کشانده به این وادی

به شوق دیدن رویت بود اگرکه عزم سفر کردم
منم همانکه خراب توست، تویی طلیعه ی آبادی

منم که صیدم و چون ماهی، درون وسعت تو غرقم
فقط بخواه بمیرم من، نیاز نیست به صیادی

کشیده ام به تنت از گُل لباس و تاج عروسان را
تو هم بدوز برای من به بوسه جامه ی دامادی

تمام عمر به دور از تو، درست مثل اسارت بود
فقط کنار تو فهمیدم چه است معنی آزادی❤

#محمد_فرخ_طلب_فومنی
دیدگاه ها (۱)

من چراغی در دل شب هایم دارم از جنسِ بودنت....دور هم که باشی،...

بعضی چیزها به اراده ی خود آدم نیست مثل آمدن شب و روز ،وزیدن ...

آدم ها شاید نتوانند چیزی را که می خواهند، داشته باشند،،اما ل...

واژه ها...پیامبرانی دیگرند نشان به این نشان،که صاحب اعجازند...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط