شعر و شاعری را بی خیال

شعر و شاعری را بی خیال
اینبار که به دنیا آمدم ..
گره ی روسری ات می شوم
من هی ..
و به هر بهانه ای
خودم را وا می کنم از سرت
و تو محکمتر از قبل ..
گره ام میزنی پیش خودت
دیدگاه ها (۷)

به سان رودکه در نشیب دره سر به سنگ می زندرونده باشامید هیچ م...

لاله زار لب های توستتهران بی دلیل برای خیابانهایش اسم انتخاب...

ﻣﻦ ﺍﻫﻞ ﻗﻬﻮﻩ ﺍﻡ ... ﺗﻠﺦﺗﻮ ﺍﻫﻞ ﻗﻨﺪﯼ ... ﺷﻬﺪﻣﻦ ﺍﻫﻞ ﻓﺮﻫﺎﺩﻡ ... ﺗ...

باید بزنیم به چاک .. چمدان با من , تو زیبایی ات را محکم نگ...

‍این روزها عجیب دل تنگ می شوم و من این دلتنگی را عاشقانه به ...

خیال داشتنتمثل یک شب آرام و رویایی استکه ستاره ها در آن می ر...

{یا هادی ع..}

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط