رئیس مافیا
رئیس مافیا
P11
+میشه بپرسم اینجا چه خبره؟؟این همه آدم اینجا چی کار میکنن؟
-مامور مخفیان دیگه
+چیی....شوخیت گرفته؟این همه آدم میخوای بیرون در بزاری؟
-چیه مگه....چی میشه
+یا....هوس مردن کردی؟خب دیوونه اینا خیلین این همه آدم نمیشه که...اصلا کی به تو گفت این همه آدم بیاری
-اولا دیوونه خودتی دوما چشه مگه خوبه دیگه سوما باهم تصمیم گرفتیم یسری آدم بیاریم دم در....گوش میدی به حرفام...الو...ا....چیز لیلیت حالت خوبه؟
ویو ا.ت:وقتی جونگ کوک برگشت گفت اولا دیوونه خودتی یاد خاطراتم با جونگ کوک سابق افتادم چقدر خوشحال بودیم و میخندیدیم....وظیفه میدونستیم که باید همو اذیت کنیم...بغضم گرفت که با حرف جونگ کوک به خودم اومدم.....
+ها....خوبم....چیزه...ربطی نداره این همه آدم خیلی زیادن از بینشون ۴ نفر انتخاب کنی کافیه ...من میرم بیرون یه هوایی تازه کنم هوانگ حواست باشه فقط ۴ نفر انتخاب کنه...
∆چشم خانوم
+از خونه زدم بیرون و رفتم به خونه ای که قرار بود بعد از ازدواج با جونگ کوک اونجا بریم....هنوز که هنوزه گلامون موندن هر هفته میومدم اینجا....وقتی میام اینجا حس خوبی بهم دست میده ....
(پرش زمانی شب)
+چی اه تف به این شانس شارژ گوشیم تموم شد...بنزینم ندارم....اه اد الان باید خاموش بشی.....(یهو همه جا تاریک شد)...یاااا الان چه وقت برق قطع شدنه...اه...الان چجوری برگردم....(صدای پای یه نفر)
+چی....صدای چیه....کی اونجاس؟
ویو جونگ کوک:
-واو پسر چرا انقد انتخاب کردن سخت بود....خب بالاخره تموم شد شما از الان باید اینجا نگهبانی بدید...میتونید برید
-هوانگ لیلیت نیومد؟
∆نه قربان
-یعنی چی....از صبح رفته هنوز نیومده؟!!بزا زنگ بزنم بهش ببینم کجاست
-....یعنی چی میگه خاموشه....نگفت کجا میره؟...
∆نه ...ولی بخواین میتونم پیدا کنم
-یه حسی بهم میگه یه دردسر بزرگی در پیش داریم....برو بگرد ببین میتونی پیدا کنی کجا رفته....
∆چشم
-چی شد کجا رفته ؟پیدا کردی؟
∆پیدا کردم قربان....به این آدرس رفتن...
-آفرین ...چجوری پیدا کردی؟
∆جی پی اس ماشین
-به ماشین لیلیت جی پی اس نصب کردی؟!
∆گفتم لازم میشه
-حیف که الان به دردم خورد و گرنه باید جواب پس میدادی به خاطر این کارت میرم دنبال لیلیت حواست باشه نمیخوام مثل یوجین اتفاقی برات بیوفته
∆چشم
ویو ا.ت:
+کی اونجاس
$مشتاق دیدار خانوم لیلیت....یا بهتره بگم ا.ت
+کثافت...اینجا چی کار میکنی؟!
$اومدم یه سر به تو بزنم....تو این چند روزه اشتباهای بزرگی ازت سر زده اومدم روشنت کنم
+نیا سمت من ....
$کاریت ندارم که ...فقط میخوام کمی کتک بخوری تا آدم بشی...بیاین بچه ها
+چی....اینا کین دیگه....
(جیغ)+ولم کنید....آخخ...نکن.....نزن.....جونگ کوک
-کسی منو صدا زد؟
-کی جرات کرده به ا.ت نزدیک بشه.....حرومزاده ها(جونگ کوک شروع با افراد جوکیونگ درگیر شد)
-هوس مردن کردید هی میخوام نکشمتون....هوففف اینم آخری
$اوووو ببین کی اینجاس....خوش اومدی
-خفه بابا...ا.ت حالت خوبه؟نگا چی کارت کردن...عوضی
+جونگ کوک(ا.ت دست جونگ کوکو گرفت)نکن...درگیر نشو باهاش
-چی....
$اووووو میبینم این دوتا کفتر بالاخره بهم رسیدن ....ولی نمیدونن که امروز آخرین روز زندگیشونه...عزیزم....حتما ترسیدی ا.ت مگه نه....اون روز و یادت میاد؟میخوای دوباره تجربش کن؟
-آیشش...زنیکه...چی بلغور میکنی
+جونگ کوککک....نه....نکن
$چرا جلوشو میگیری بزا ببینم غیرتش چقدره
+لازم نکرده برا تو یکی غیرتش بالا بزنه ....آخ
-از آبرو و لبت داره خون میاد....این دستمالو بگیر پاک کن صورتتو....
-چه مرگته میشه بنالی چی میخوای؟
$هان....چی شد....من که کاری نکردم...تو فوضولی کردی باید تقاصشم پس بدی(چاقوشو در آورد)
+نهههه...(به پهلوی ا.ت چاقو زد)
+آخ...
-ا.ت....عوضی چاقو کش....(جونگ کوک چاقوی جوکیونگ رو توی دستش گرفت)
$آیشششش...ول کن چاقو رو...بهت میگم ولش کن
+هه...اصلا کی دست بچه چاقو میده بده ببینم(با یه حرکت چاقوی جوکیونگ میگیره و زیر گلوی جوکیونگ نگه میداره
$خوشحالم که ا.ت رو به حال خودش ول کردی
-من ولش نکردم
$نگا کن داره خون ازش میره تا چند دقیقه دیگه بیهوش میشه و بعد بوووممم مرگگگگ
P11
+میشه بپرسم اینجا چه خبره؟؟این همه آدم اینجا چی کار میکنن؟
-مامور مخفیان دیگه
+چیی....شوخیت گرفته؟این همه آدم میخوای بیرون در بزاری؟
-چیه مگه....چی میشه
+یا....هوس مردن کردی؟خب دیوونه اینا خیلین این همه آدم نمیشه که...اصلا کی به تو گفت این همه آدم بیاری
-اولا دیوونه خودتی دوما چشه مگه خوبه دیگه سوما باهم تصمیم گرفتیم یسری آدم بیاریم دم در....گوش میدی به حرفام...الو...ا....چیز لیلیت حالت خوبه؟
ویو ا.ت:وقتی جونگ کوک برگشت گفت اولا دیوونه خودتی یاد خاطراتم با جونگ کوک سابق افتادم چقدر خوشحال بودیم و میخندیدیم....وظیفه میدونستیم که باید همو اذیت کنیم...بغضم گرفت که با حرف جونگ کوک به خودم اومدم.....
+ها....خوبم....چیزه...ربطی نداره این همه آدم خیلی زیادن از بینشون ۴ نفر انتخاب کنی کافیه ...من میرم بیرون یه هوایی تازه کنم هوانگ حواست باشه فقط ۴ نفر انتخاب کنه...
∆چشم خانوم
+از خونه زدم بیرون و رفتم به خونه ای که قرار بود بعد از ازدواج با جونگ کوک اونجا بریم....هنوز که هنوزه گلامون موندن هر هفته میومدم اینجا....وقتی میام اینجا حس خوبی بهم دست میده ....
(پرش زمانی شب)
+چی اه تف به این شانس شارژ گوشیم تموم شد...بنزینم ندارم....اه اد الان باید خاموش بشی.....(یهو همه جا تاریک شد)...یاااا الان چه وقت برق قطع شدنه...اه...الان چجوری برگردم....(صدای پای یه نفر)
+چی....صدای چیه....کی اونجاس؟
ویو جونگ کوک:
-واو پسر چرا انقد انتخاب کردن سخت بود....خب بالاخره تموم شد شما از الان باید اینجا نگهبانی بدید...میتونید برید
-هوانگ لیلیت نیومد؟
∆نه قربان
-یعنی چی....از صبح رفته هنوز نیومده؟!!بزا زنگ بزنم بهش ببینم کجاست
-....یعنی چی میگه خاموشه....نگفت کجا میره؟...
∆نه ...ولی بخواین میتونم پیدا کنم
-یه حسی بهم میگه یه دردسر بزرگی در پیش داریم....برو بگرد ببین میتونی پیدا کنی کجا رفته....
∆چشم
-چی شد کجا رفته ؟پیدا کردی؟
∆پیدا کردم قربان....به این آدرس رفتن...
-آفرین ...چجوری پیدا کردی؟
∆جی پی اس ماشین
-به ماشین لیلیت جی پی اس نصب کردی؟!
∆گفتم لازم میشه
-حیف که الان به دردم خورد و گرنه باید جواب پس میدادی به خاطر این کارت میرم دنبال لیلیت حواست باشه نمیخوام مثل یوجین اتفاقی برات بیوفته
∆چشم
ویو ا.ت:
+کی اونجاس
$مشتاق دیدار خانوم لیلیت....یا بهتره بگم ا.ت
+کثافت...اینجا چی کار میکنی؟!
$اومدم یه سر به تو بزنم....تو این چند روزه اشتباهای بزرگی ازت سر زده اومدم روشنت کنم
+نیا سمت من ....
$کاریت ندارم که ...فقط میخوام کمی کتک بخوری تا آدم بشی...بیاین بچه ها
+چی....اینا کین دیگه....
(جیغ)+ولم کنید....آخخ...نکن.....نزن.....جونگ کوک
-کسی منو صدا زد؟
-کی جرات کرده به ا.ت نزدیک بشه.....حرومزاده ها(جونگ کوک شروع با افراد جوکیونگ درگیر شد)
-هوس مردن کردید هی میخوام نکشمتون....هوففف اینم آخری
$اوووو ببین کی اینجاس....خوش اومدی
-خفه بابا...ا.ت حالت خوبه؟نگا چی کارت کردن...عوضی
+جونگ کوک(ا.ت دست جونگ کوکو گرفت)نکن...درگیر نشو باهاش
-چی....
$اووووو میبینم این دوتا کفتر بالاخره بهم رسیدن ....ولی نمیدونن که امروز آخرین روز زندگیشونه...عزیزم....حتما ترسیدی ا.ت مگه نه....اون روز و یادت میاد؟میخوای دوباره تجربش کن؟
-آیشش...زنیکه...چی بلغور میکنی
+جونگ کوککک....نه....نکن
$چرا جلوشو میگیری بزا ببینم غیرتش چقدره
+لازم نکرده برا تو یکی غیرتش بالا بزنه ....آخ
-از آبرو و لبت داره خون میاد....این دستمالو بگیر پاک کن صورتتو....
-چه مرگته میشه بنالی چی میخوای؟
$هان....چی شد....من که کاری نکردم...تو فوضولی کردی باید تقاصشم پس بدی(چاقوشو در آورد)
+نهههه...(به پهلوی ا.ت چاقو زد)
+آخ...
-ا.ت....عوضی چاقو کش....(جونگ کوک چاقوی جوکیونگ رو توی دستش گرفت)
$آیشششش...ول کن چاقو رو...بهت میگم ولش کن
+هه...اصلا کی دست بچه چاقو میده بده ببینم(با یه حرکت چاقوی جوکیونگ میگیره و زیر گلوی جوکیونگ نگه میداره
$خوشحالم که ا.ت رو به حال خودش ول کردی
-من ولش نکردم
$نگا کن داره خون ازش میره تا چند دقیقه دیگه بیهوش میشه و بعد بوووممم مرگگگگ
۷.۰k
۱۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.