امیررر

امیررر:
دلم میخواهد
شبهایی ڪہ دلتنڪَم
تو را از خیالم بیرون بڪشم
و ڪنارت بنشینم ؛
خیره بر چشمانت
هی برایت چاے بریزم
و هی چاے سرد شود
و دلمان ڪَرم ؛
قشنڪَ حرف‌هایمان ڪہ ڪَل ڪرد ؛
مثل دوران ڪودڪی
ڪفش‌هایت را پنهان ڪنم
ڪہ نتوانی بروے
غافل از اینڪہ تو پا برهنہ میروے
ڪہ من
صداے قدم‌هایت را نشنوم
دیدگاه ها (۳۸)

امیررر:هر چیزے ڪه من میخام درون تو وجود داره

امیررر:خواستم دردهایم روی برگهای پاییزی بنویسم وباآنها به دس...

امیررر:من که هستمتو کجایی که نگاهم بکنی نفست گرم اگر گاه ......

امیررر:عشق جان ؛دوست داشتنت بد جور بہ دلم می‌چسبدتو یڪ اتفاق...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط