فیک کور پارت۴۰
ا/ت:ببخشید اقا؟
خبرنگار:سلام بفرمایید!
ا/ت:سلام من مامور ا/ت هستم.(کارتشو درمیاره.)اگر ممکنه میشه بگید اون موقع که اون انفجار رخ داد چه کسای اونجا بودن؟یعنی درواقع کسای که بعد از زمان انفجار اومدن دقیقا چی تنشون بود؟
خبرنگار:بله، بعد وقوع حادثه چندتا پسر با لباسای مشکی و همراه باماسک مشکی و کلاه افتابی مشکی.
ا/ت:اما خوب ... (نفس عمیق) مرسی.
خبرنگار:خواهش میکنم.
ا/ت با عصابیت در حال راه رفتن بود که یهو یه پسره که روی زمین افتاده بود و داشت میلرزید و میمیرد و دید و دیوید سمتش.
ا/ت:اینجا چه خبره! یعنی کسی نیست بهش کمک کنه!
پرستار:بیاید پاهاشو بگیرید و یه دستمال پارچه ی بزارید دتوی دهنش.
ا/ت رو به مردم:چرا وایسادید بیاد کمک!
که یهو یه مرد با مشخصاتی که شبیه بی تی اس بود روشو برمیگردونه و کلاه افتابیشو پایین تر میکشه و سریع اونجارو ترک میکنه.
ا/ت اونو میبینه و بی سروصدا میره دنبالش تا ببینه کجا میره.
ا/ت میره توی یه کوچه ی خلوت که یه موتور میبینه.
ا/ت زیر لب میگه:این موتور جیمینه!
جیمین!
یهو بر میگیرده و میبینه که ا/ت داره صداش میکنه و بعد سریع موتورو روشن میکنه و میره.
ا/ت:جیمین!اَههههه!
ا/ت سریع میره و موتورشو برمیداره و میره توی کوچه و مستقیم میره که میرسه به یه اوتوبان میره میره تا یهو موتورو میبینه.
ا/ت:اینهاش.
ا/ت میره پشت موتور تا بتونه باهاش حرف بزنه.
ا/ت:جیمین منم ا/ت وایسا کاریت ندارم!
جیمین!
یه لحظع برمیگرده ولی به فرار از ا/ت ادامه میده.
ا/ت:خودت خواستی.
ا/ت تفنگشو برمیداره و یه تیر به لاستیک موتور میزنه و بعد میزنه کنار و ماشینارو نگه میداره.
موتور وقتی تیر خورد به لاستیکش پنچر میشهو باعث میشه جیمین تعادلشو از دست بده و بی افته زمین.
ا/ت از موتور پیاده میشه.
ا/ت:جیمین خوبی؟... منم ا/ت...کلاهتو بردار تا بتونم ببینمت...قول میدم به پلیس چیزی نگم...بیا.
ولی اون یهو سریع شروع میکنه به دویدن و از ا/ت دور میشه.
ا/ت:دیونه!
ا/ت می افته دنبالش و میره تا توی یه کوچه ی که بن بسته میرسه.
ا/ت:جیمین کارو سخت نکن!
ا/ت اروم میره به سمتش تا دستگیرش کنه ولی توی دست جیمین حلقه ی که برای دان بی بودو میبینه و کلاه جیمینو درمیاره اما... .
ا/ت:شوگا؟!...اما این موتور برای جیمینه...توبا دان بی رو کشتی...اون همون لباسه...همه ی اینا زیر سر تو بود اما چرا؟
شوگا:ببخشید.
ا/ت:چرا دان بی رو کشتی...نکنه برای اون عکس بود که یه جای دیگه بود و روش نقشه و اینا بود...یعنی تو... .
شوگا ا/تو بغل میکنه و یه چاقوی کوچیک درمیاره و میزنه توی پهلوی ا/ت.
ا/ت:شوگا تو... تو.
شوگا ا/تو حل میده و سریع از اونجا میره و ا/ت فقط با مگنی همونجا میشینه و زخمشو میگیره و جیغ میزنه.
لایک😵💫
#فیک_بی_تی_اس #فیک
خبرنگار:سلام بفرمایید!
ا/ت:سلام من مامور ا/ت هستم.(کارتشو درمیاره.)اگر ممکنه میشه بگید اون موقع که اون انفجار رخ داد چه کسای اونجا بودن؟یعنی درواقع کسای که بعد از زمان انفجار اومدن دقیقا چی تنشون بود؟
خبرنگار:بله، بعد وقوع حادثه چندتا پسر با لباسای مشکی و همراه باماسک مشکی و کلاه افتابی مشکی.
ا/ت:اما خوب ... (نفس عمیق) مرسی.
خبرنگار:خواهش میکنم.
ا/ت با عصابیت در حال راه رفتن بود که یهو یه پسره که روی زمین افتاده بود و داشت میلرزید و میمیرد و دید و دیوید سمتش.
ا/ت:اینجا چه خبره! یعنی کسی نیست بهش کمک کنه!
پرستار:بیاید پاهاشو بگیرید و یه دستمال پارچه ی بزارید دتوی دهنش.
ا/ت رو به مردم:چرا وایسادید بیاد کمک!
که یهو یه مرد با مشخصاتی که شبیه بی تی اس بود روشو برمیگردونه و کلاه افتابیشو پایین تر میکشه و سریع اونجارو ترک میکنه.
ا/ت اونو میبینه و بی سروصدا میره دنبالش تا ببینه کجا میره.
ا/ت میره توی یه کوچه ی خلوت که یه موتور میبینه.
ا/ت زیر لب میگه:این موتور جیمینه!
جیمین!
یهو بر میگیرده و میبینه که ا/ت داره صداش میکنه و بعد سریع موتورو روشن میکنه و میره.
ا/ت:جیمین!اَههههه!
ا/ت سریع میره و موتورشو برمیداره و میره توی کوچه و مستقیم میره که میرسه به یه اوتوبان میره میره تا یهو موتورو میبینه.
ا/ت:اینهاش.
ا/ت میره پشت موتور تا بتونه باهاش حرف بزنه.
ا/ت:جیمین منم ا/ت وایسا کاریت ندارم!
جیمین!
یه لحظع برمیگرده ولی به فرار از ا/ت ادامه میده.
ا/ت:خودت خواستی.
ا/ت تفنگشو برمیداره و یه تیر به لاستیک موتور میزنه و بعد میزنه کنار و ماشینارو نگه میداره.
موتور وقتی تیر خورد به لاستیکش پنچر میشهو باعث میشه جیمین تعادلشو از دست بده و بی افته زمین.
ا/ت از موتور پیاده میشه.
ا/ت:جیمین خوبی؟... منم ا/ت...کلاهتو بردار تا بتونم ببینمت...قول میدم به پلیس چیزی نگم...بیا.
ولی اون یهو سریع شروع میکنه به دویدن و از ا/ت دور میشه.
ا/ت:دیونه!
ا/ت می افته دنبالش و میره تا توی یه کوچه ی که بن بسته میرسه.
ا/ت:جیمین کارو سخت نکن!
ا/ت اروم میره به سمتش تا دستگیرش کنه ولی توی دست جیمین حلقه ی که برای دان بی بودو میبینه و کلاه جیمینو درمیاره اما... .
ا/ت:شوگا؟!...اما این موتور برای جیمینه...توبا دان بی رو کشتی...اون همون لباسه...همه ی اینا زیر سر تو بود اما چرا؟
شوگا:ببخشید.
ا/ت:چرا دان بی رو کشتی...نکنه برای اون عکس بود که یه جای دیگه بود و روش نقشه و اینا بود...یعنی تو... .
شوگا ا/تو بغل میکنه و یه چاقوی کوچیک درمیاره و میزنه توی پهلوی ا/ت.
ا/ت:شوگا تو... تو.
شوگا ا/تو حل میده و سریع از اونجا میره و ا/ت فقط با مگنی همونجا میشینه و زخمشو میگیره و جیغ میزنه.
لایک😵💫
#فیک_بی_تی_اس #فیک
۸.۶k
۰۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.